تئاتر همه چی وردار

این هفته تئاتر تو تئاتر شد. دوشنبه من و دلبر رفتیم تئاتر، امروز سه‌تایی اومدیم. اولین اجرای تئاتر همه چی وردار هم بود. موضوع و داستان نمایش واقعا خیلی کاربردی بود برای لیلی، متاسفانه این چند وقت تو مدرسه با یه همکلاسی مواجه شده که وسایلش رو برمی‌داره، جالب اینه تهدیدش هم می‌کنه که اگر فلان وسیله‌ات رو ندی میرم به خانم معلم میگم، دنیا کاملا داره برعکس میشه. بهش میگم چرا به معلم نمیگی! میگه می‌ترسم من رو اردو نبرن. واقعا عجیبه، اینم تبدیل شده به یکی از چالش‌های زندگیم. این نمایش خیلی جالب کاراکتر چنین آدم‌هایی رو به تصویر کشیده البته به نظرم جا داشت طرف اینقدر مهربون نبود (لبخند)، ولی خب آخر داستان پی به اشتباهش برد، حالا باید فکر کنم چه داستانی خلق کنم که لیلی از حق خودش درست دفاع کنه و دوستش هم پی به کار اشتباهش ببره.

نوشتن یک دیدگاه