دیدن آدم‌های جدید بخشی از زندگیم شده، فعلا بدون هیچ برنامه‌ای این کار رو دارم می‌کنم. امروز هم یک دوست جدید پیدا کردم و تصمیم گرفتیم با هم یک کار کوچولو انجام بدیم. خیلی اون کار رو دوست دارم ولی واقعا نمی‌دونم چه اتفاقی ممکنه

من دوستانی دارم که حداقل ۲۰سال از آشنایی‌مون می‌گذره و حداقل سالی یکبار هم رو می‌بینم، واقعا لذت بخشه برای من، چون ادامه‌ی داستان زندگی‌شون رو می‌شنوم، انگار یک سری کتاب دارم که هیچ وقت تموم نمیشن، این کار برای من خیلی آموزنده است، درس‌هایی

امسال به سه تا مجموعه‌ی مختلف برای سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های نیمه‌تمام وارد مذاکره شدم. البته قرار نبود اولش برای این کار باشه، صرفا برام جذاب بود این کار رو انجام بدم. بعدش دیدم می‌تونم با خودم گفتم چرا که نه. در طی این مذاکرات خیلی

فکر کنم این هفته یکی از پیچیده‌ترین و پرکارترین هفته‌های سال بود، می‌خواستم روز تولدم چند تا کار رو به سرانجام برسونم، یکی بالا آوردن سایت Twelve Design بود. یکی نوشتن لیست رویاهام، یکی نوشتن پست‌های بلاگ عقب افتاده، یکی نوشتن پست بلاگ روز تولدم

این روزها خیلی برای دیدن آدم‌ها وقت می‌گذارم و واقعا برای من لذت بخش و دوست‌داشتنی هست. چند وقت پیش دوستی بهم پیام داده بود که آیا امکانش هست یک کتاب رو چاپ کنیم! موضوع کتاب برای من جذاب بود و قبول کردم. بعد به

اولین نفری که فردای روز تولدم دیدم سپیده بود، قرار بود همراه با دلبر و لیلی بریم بیرون شام بخوریم. شب خیلی دوست‌داشتنی بود، کلی تعریف کردیم، از کارهایی که در حال انجامش بودیم، از کارهایی که دوست داشتیم انجام بدیم، سختی‌ها و مشکلات‌مون و

روز تولدم همیشه برام یکی از مهم‌ترین روزهای زندگیم بوده، حالا هیچ فرقی هم با روزهای دیگه نمی‌کنه ولی من خیلی دوستش دارم و همیشه براش برنامه داشتم که در ادامه حتما درباره‌شون صحبت می‌کنم. به نظرم بد نیست برای شروع نگاه اجمالی داشته باشم

چند وقتی زده بود به سرم که مدرک جدیدی در حوزه‌ی گردشگری بگیرم، اول فکر کردم فقط یک آزمون جامع باید بدم، بعدش فهمیدم نه آزمون مصاحبه‌ی زبان هم داره، اسم زبان میاد حالم بد میشه، بار اول ثبت نام کردم و گفتم آزمایشی شرکت

آخرین باری که لیست رویاهام رو نوشته بودم فکر می‌کنم شش سال پیش بود، یه لیست بلندی بود که فکر می‌کردم به هیچ کدوم قرار نیست برسم ولی راستش الان به خیلی‌هاش رسیدم و یا در مسیر رسیدن به خیلی‌های دیگه‌شون هستم. برای همین تصمیم