فکر می‌کنم بعد از ساخت فیلم «مختارنامه» حداقل هزار بار صدا و سیما با عنوان‌های مختلف پخش کرده‌اش، البته فیلم خیلی باکیفیتی است به نظرم، در یکی از قسمت‌ها ابراهیم و مختار می‌روند کنار نهر علقمه و ابراهیم برای مختار داستانی از حضرت ابوالفضل(ع) رو

فکر می‌کنم این اولین کتابی بود که از ارنست همینگوی خوندم. هیچ وقت از ذهنمم نگذشته بود که ارنست همینگوی خودکشی کرده، این کتاب باعث شد برم یکم درباره‌اش بخونم. ولی خدایی خیلی اسم بزرگی داشت همیشه برام. یعنی بدون اینکه بدونم کیه وقتی اسم

به جرئت میگم این غم‌انگیزترین فیلمی بود که تا امروز دیدم. هیچ وقت نگاهم به خانواده این طوری نبود. انگار داشتم داستان زندگی خودم رو از یک زاویه‌ی دیگه می‌دیدم. منم یک زمانی با پدرم خیلی درگیر بودم. همیشه کار خودم رو در زندگیم می‌کردم

تا حالا فیلم به این طولانی ندیده بودم، چهار ساعت فیلم بود، ولی واقعا فیلم زیبایی بود، باعث شد بفهمم آمریکا قبلا به دو قسمت شمال و جنوب تقسیم شده بوده و بین‌ این دو تا جنگ میشه و شمالی‌ها پیروز میشن و پرچم امروز

فیلم زیبایی بود، از چند جهت باعث شد به فکر فرو برم، یکی اینکه در آینده لیلی درباره‌ی من چطوری فکر خواهد کرد! چه احساسی نسبت به من خواهد داشت؟ در طول مسیری که در حال رشد کردنه چطوری باهاش برخورد می‌کنم. سوال زیاد این

هفته‌ی بدی نبود، به نظرم گاهی انتظاراتم از خودم بیش از حدی هست باید باشه. این هفته یک فصل از کتابم رو نوشتم و ازش راضی هستم. یک دوست جدید پیدا کردم و باهاش گپ زدم. کارهای دانشگاه رو پیگیری کردم، حداقل فهمیدم باید حضوری

همیشه یکی از سخت‌ترین کارهای زندگیم که ازش فراری بودم یادگیری زبان بوده، ولی بهار امسال تونستم سطح A1 و تا امروز تونستم سطح A2 رو در سایت Busuu تموم کنم، سایت فوق‌العاده‌ایه به نظرم، من هر چیزی رو باید با بازی یاد بگیرم و

همیشه به بازیگری و سینما علاقه داشتم ولی هیچ وقت به صورت جدی سمتش نرفتم، حتی یادمه از یک مدتی به بعد فیلم هم نمی‌دیدم، ولی چند سالی هست به خاطر وجود دوستان فوق‌العاده‌ای که عاشق سینما هستند دوباره به این حوزه جذب شدم، شروع

این کتاب رو به خاطر لیلی شروع کردم به خوندن ولی هر چی بیشتر پیش می‌رفتم احساس می‌کردم دقیقا بخشی از گذشته‌ی من رو داره توضیح میده، به نظرم این کتاب برای دختران نیست، برای پسران هم هست، شاید پسرها در ایران خیلی از مشکلاتی