این یک داستان خندهدار است
این روزها حال و روز خیلی خوبی ندارم، یکی از بچهها توییت کرده بود و روی لپتاپش اسم یک فیلم بود، سرچ کردم دیدم دربارهی خودکشی هست، برام جالب اومد، همون لحظه شروع کردم به دیدن این فیلم، خیلی فیلم جذابی بود، عاشق این فیلم
این روزها حال و روز خیلی خوبی ندارم، یکی از بچهها توییت کرده بود و روی لپتاپش اسم یک فیلم بود، سرچ کردم دیدم دربارهی خودکشی هست، برام جالب اومد، همون لحظه شروع کردم به دیدن این فیلم، خیلی فیلم جذابی بود، عاشق این فیلم
چند روز پیش یکی از دوستانم که الان در ایتالیا مشغول درس خوندن هست برام یه نسخه فرستاد که اینجا نمیتونه داروهاش رو تهیه کنه، ازش پرسیدم داروهای چی رو نمیتونی اونجا تهیه کنی؟ گفت ADHD، از بچگی از اسمش خوشم میومد ولی چون از
اینقدر دربارهی این فیلم در شبکههای اجتماعی حرف میزدن که تصمیم گرفتن تا فیلم برام اسپویل نشده، ببینمش. دوست ندارم با فیلم دیگهای مقایسهاش کنم ولی به نظرم در مقایسه با ارباب حلقهها هیچ حرفی برای گفتن نداشت. بیشتر مجموعهای از جلوههای ویژه بود، جایی
کتاب راهاندازی استارتاپ ناب را فکر میکنم سه سال پیش بود که ترجمه کردیم، ولی هیچ وقت فرصت چاپش فراهم نشد و صد البته کتاب جمع که قبل از این کتاب ترجمه شده بود، میدونید، من استاد عقب انداختن کارها هستم، البته شاید اینطوری نباشه،
این هفته هم گذشت، ناراضی نیستم ولی مثل همیشه با چیزی که میخواستم باشه خیلی فاصله داشت. بگذریم، در این هفته، دو تا فیلم خوب دیدم، یک کتاب خوندم، دو تا امتحان از امتحانات خلبانی رو دادم، نمونههای جدیدی از محصولم رو برای تست ساختم
بابا مثل همیشه که میخواد بره دامغان بهم گفت، «دامغان نمیای؟»، بدون شک منتظر بود مثل همیشه بگم، نه، کار دارم. ولی گفتم اگر جمعه شب برمیگردیم میام. نمیدونم چرا با وجودیکه اصلا حوصلهی سفر نداشتم، گفتم اوکیه، میام. شاید چون دوست نداشتم تنها باشم.
این روزها خیلی درگیر موضوع فروش هستم برای همین اصولا هر کتاب یا منبعی که حس کنم بهم ممکنه کمک کنه رو میخونم، این کتاب هم وقتی داشتم بین کتابهای کتابفروشی میچرخیدم بهش رسیدم، از عنوانش خوشم اومد و شروع کردم به خوندنش ولی صادقانه
وقتی دبیرستانی بودم با گروه جیپسی کینگ آشنا شدم، اونم با آهنگ Amor Mio، اونقدر این آهنگ رو گوش میدادم که مامانم میگفت «تو رو خدا این میو میو رو قطع کن، چند بار گوش میدی»، میتونستم روزی هزار بار گوشش بدم، هنوز هم همین
فیلم خیلی جالبی بود، چون من انیمیشن دوست دارم، به نظرم خیلی خوش ساخت هم بود با کیفیت خیلی خوب. برای من جذابیتش بیشتر به خاطر این بود که محورش دوست مکاتبهای بود. من همیشه عاشق داشتن دوست مکاتبهای بودم، دوست داشتم برای یکی نامه
امروز حالم خیلی بد بود، سوار ماشین شدم و بدون هدف شروع کردم به رانندگی کردن. ساعتها رانندگی کردم، یک جایی خسته شدم، زدم کنار و شروع کردم به تماس گرفتن با آدمها بدون هیچ هدفی، جالب اینجا بود که در اون لحظه خیلیها نتونستن