شجاعباش دختر
این کتاب رو به خاطر لیلی شروع کردم به خوندن ولی هر چی بیشتر پیش میرفتم احساس میکردم دقیقا بخشی از گذشتهی من رو داره توضیح میده، به نظرم این کتاب برای دختران نیست، برای پسران هم هست، شاید پسرها در ایران خیلی از مشکلاتی
این کتاب رو به خاطر لیلی شروع کردم به خوندن ولی هر چی بیشتر پیش میرفتم احساس میکردم دقیقا بخشی از گذشتهی من رو داره توضیح میده، به نظرم این کتاب برای دختران نیست، برای پسران هم هست، شاید پسرها در ایران خیلی از مشکلاتی
وقتی فیلمهای جنگی میبینم گاهی مغزم نمیکشه این دقیقا در چه جنگی اتفاق افتاده، راستش دیگه حوصلهی تحقیق هم ندارم، اینقدر که دنیا درگیر جنگ بوده در گذشته. البته الان هم هست، فقط مدلش فرق کرده، فیلم جالبی بود به خصوص که دربارهی پل بود،
من همیشه عاشق کارهای تیمی بودم به خصوص اگر نقش طراح محصول و مدیرپروژه هم داشته باشم. خیلی وقت بود میخواستم کمپینی با عنوان شازدهکوچولو برگزار کنم ولی همیشه حس میکردم وقتش نیست، ولی چند هفتهی پیش با خودم گفتم حالا وقتشه، با چند نفر
اصلا فیلمی نبود که دوست داشته باشم ببینم ولی دیدم. کلا هیچ وقت مواد مخدر برام جذاب نبوده، شاید دلیلش این باشه که خیلی با فیلم ارتباط برقرار نکردم، در کل دوستش نداشتم. ولی نکتهی جالب فیلم برام در مورد انتخاب بود و اینکه چقدر
انتظارم از این هفته بیشتر از چیزی بود که در عمل اتفاق افتاد، میدونید در کل تابستون صبحها رو تا این هفته از دست دادم، یعنی حدودا ساعت ۱۱ بیدار شدم تا صبحانه خوردم شده ۱۲، مگر کلاس یا برنامهی خاصی داشتم، این خیلی بهم
من همیشه دیزاین رو دوست داشتم، چون حس میکنم جاییه که آدم میتونه خیلی خلاقتر از همیشه باشه. ولی هیچ وقت به صورت جدی دنبالش نکردم. برای یک سال هر هفته میرفتم پیش یکی از دوستانم که دیزاینر بود. خیلی ازش یاد گرفتم، فهمیدم سلیقه
خیلی وقت بود از این دست فیلمها ندیده بودم، من همیشه نسبت به دایناسورها هیچ حس خاصی نداشتم. ولی یک خواهرزاده دارم که عاشق دایناسورهاست، من حتی اسم یکیشون هم نمیدونم، ولی فکر کنم اون اسم همشون رو بدونه، ولی خب باز هم دلیل نمیشه
نمیدونم تا حالا شده چیزی رو در زندگی بخواهید و بعد از به دست آوردنش دوست داشته باشید دوباره از دستش بدید و بعد دوباره پیگیرش باشید تا دوباره بهش برسید و باز دوباره با کلی تلاش و زحمت بهش برسید و بفهمید نه این
این فیلم رو به تمام معنی کلمه دوست داشتم، تصور من وقتی بچه بودم از دنیا دقیقا شبیه همچین چیزی بود. همیشه خدا رو هم همینطوری تصور میکردم. البته بچه بودم شاید بیشتر تحت تاثیر جادوگر شهر اُز بودم ولی خب واقعا همینطوری فکر میکردم.
چند وقت پیش کتاب صید ماهی بزرگ دیوید لینچ رو خوندم، بیشتر دربارهی خلاقیت و مدیتیشن بود، من عاشق فیلمسازی شدم و احتمالا در آینده یک کارهایی هم بکنم. البته تا همین الان هم کلی کار کردم. تهیه کنندهی دو تا فیلم کوتاه بودم، کانال