یادگیری کاشیکاری
امروز بالاخره تصمیم گرفتم کاشیکاری یاد بگیرم. رفتم یک سری کاشی اضافی خونه داشتیم، سر راه چند تا چسب کاشی و چکش پلاستیکی خریدم و برای بابا آوردم تا یک آشپزخونهی کوچولوی توی تراس براش درست کنم. اولش حس میکردم کار من نیست، به نظر
امروز بالاخره تصمیم گرفتم کاشیکاری یاد بگیرم. رفتم یک سری کاشی اضافی خونه داشتیم، سر راه چند تا چسب کاشی و چکش پلاستیکی خریدم و برای بابا آوردم تا یک آشپزخونهی کوچولوی توی تراس براش درست کنم. اولش حس میکردم کار من نیست، به نظر
هفتهی آخر پاییز با خودم گفتم بد نیست دست به یک تجربهی جدید بزنم و چی بهتر از آجرچینی، چون لیلی خانم یکی از دیوارهای خونه رو نابود کرده بود و من دوست داشتم اونجا رو آجر کنم تا هم درستش کرده باشم و هم
هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، احساس میکنم چیزی رو گم کردم، نمیدونم دقیقا چه چیزی، اصلا آیا چیزی وجود داشته که گمش کردم؟ ساعتها در رختخواب میمونم و نمیتونم از جای خودم بلند بشم، روزهای اول دوست داشتم این زمان نهایتا بیست
همیشه یکی از سختترین کارهای زندگیم که ازش فراری بودم یادگیری زبان بوده، ولی بهار امسال تونستم سطح A1 و تا امروز تونستم سطح A2 رو در سایت Busuu تموم کنم، سایت فوقالعادهایه به نظرم، من هر چیزی رو باید با بازی یاد بگیرم و
همیشه به بازیگری و سینما علاقه داشتم ولی هیچ وقت به صورت جدی سمتش نرفتم، حتی یادمه از یک مدتی به بعد فیلم هم نمیدیدم، ولی چند سالی هست به خاطر وجود دوستان فوقالعادهای که عاشق سینما هستند دوباره به این حوزه جذب شدم، شروع
چند وقت پیش کتاب صید ماهی بزرگ دیوید لینچ رو خوندم، بیشتر دربارهی خلاقیت و مدیتیشن بود، من عاشق فیلمسازی شدم و احتمالا در آینده یک کارهایی هم بکنم. البته تا همین الان هم کلی کار کردم. تهیه کنندهی دو تا فیلم کوتاه بودم، کانال