چند سالی میشه اسم چند تا پروژه‌ی مورد علاقه‌ام رو می‌نویسم تو لیست کارهایی که دوست دارم در اون سال انجام بدم ولی هیچ به کجا میشه! اصلا سمت‌شونم نمیرم. البته بعضی‌ وقت‌ها یه ناخنکی می‌زنم ولی جدی نمی‌گیرم. امسال تصمیم دارم در تابستان، برای

روز نهم جنگ، مصادف شده با آخرین امتحان دانشگاه، درس روش تحقیق استاد تقوایی، کلاسش عالی بود، به من می‌گفت «هفتی» به خاطر نمره‌ای که در درس یادگیری و تفکر در ترم پیش گرفته بودم. این درس در اصل برای آمادگی برداشتن واحد پایان‌نامه بود.

روز هفتم جنگ مشغول امتحان رونشناسی اسلامی بودم، واقعا نمی‌دونم چرا دوست دارن در هر رشته‌ای یک درس اسلامی هم بزارن! واقعا دلیلش رو درک نمی‌کنم، البته استاد این درس رو خیلی دوست داشتم، چون همیشه سر کلاسش بحث‌های جالبی می‌کردیم، رسما کل کلاس با

روز پنجم جنگ نوبت رسید به امتحان استاد احمدی، کلاس این استاد رو دوست دارم، هم بهم خوش می‌گذره، آدم خشکی نیست، هم چیزهای جالبی یاد می‌گیرم. امتحان این درس مجازی برگزار شد، زمان امتحان رو طوری گذاشته بود که اگر از روی کتاب هم

اولین امتحان بعد از شروع جنگ روانشناسی خانواده بود که باید حضوری می‌دادیم. استاد این درس یکی از بهترین استادهایی بود که این ترم داشتیم، استاد داوودی عزیز، خیلی چیزها ازش یاد گرفتم، کلاسش به تمام معنی کلمه کلاس بود، موضوع درسش هم درباره‌ی: «بررسی نقش‌ها،

دومین امتحان دانشگاه روانشناسی یادگیری و تفکر بود، این درس و ترم پیش افتادم. میشه گفت شدم «۷»، استاد تقوایی از وقتی فهمید بهم می‌گفت هفتی، اینبار چون می‌دونستم استاد این درس عاشق گاتری هست بیشتر این فصل رو خوندم و واقعا ازش خوب سوال

اولین امتحان دانشگاه سخت‌ترین امتحان بود. هم کتابش خیلی سنگین بود، هم استادش سخت‌گیر بود، هم باید کل کتاب رو می‌خوندم. اول یک دور کتاب رو خوندم بعد شروع کردم به خلاصه‌برداری از کتاب، بعد هم یک سری سوال درآوردم و بهشون جواب دادم، مثلا

این کلاس تا لحظه‌ی آخر تشکیل نشده بود، حتی اگر من در این دوره ثبت‌نام نمی‌کردم باز هم تشکیل نمی‌شد، من خیلی دوست داشتم در این دوره شرکت کنم ولی همزمان منصوره در دوره‌ی کارآموزی کوهپیمایی شرکت کرده بود و اولین روز این کلاس دو

یکی از مشکلات یادگیری زبان، فراموشی سریعش هست. یعنی چند ماه بی‌خیالش میشی باید از اول شروع کنی، البته من سطح A1 رو فکر کنم حداقل چهار بار از اول شروع کردم و تموم کردم، این بار هم همین طور. به نظرم مشکلی اصلی که

به صورت نرمال برای من آزمایش خون مثل زهرمار می‌مونه و تا جایی که مجبور نباشم ازش فرار می‌کنم، حالا فکر کنید یکبار با هزار زحمت رفتم آزمایش دادم، بعد به خاطر اینکه خودشون وقت پزشک نداشتن کارم انجام نشده و حالا میگه آزمایش شما