همیشه دوست داشتم بلاگم یک قسمت انگلیسی داشته باشه، یعنی درست هم کردم براش ولی خب هیچ وقت چیزی ننوشتم، اینکه انگلیسی هم بلد نیستم بی‌تاثیر نیست، چند وقت پیش برای یادگیری زبان به صورت خودآموز برنامه‌ریزی کردم، البته ترجیح میدم واقعا برم سر کلاس،

به عنوان آخرین امتحان واقعا حوصله‌ی خوندن این درس رو نداشتم. آخر شب ساعت یک بامداد بود که با خودم گفتم چه کاریه، بخونم شاید قبول شدم، حداقل کارم برای تابستون راحت‌تر میشه، آخه این واحد رو برای تابستون برداشته بودم. نمونه سوال خریدم، کتاب

امروز بدون هیچ دلیل و انگیزه‌ای رفتم امتحان روانشناسی تجربی رو دادم. چرا؟ چون استاد بعد از کلی فراز و نشیب صلاح دیده بود بهم نمره‌ی عملی این درس رو نده، با وجودیکه می‌دونستم قبول شدنم هیچ فایده‌ای نداره رفتم و امتحان دادم، به نظرم

روزی که برای امتحانات رفتم دانشگاه فهمیدم این درس قسمت عملی داشته و حتی من نمی‌دونم استادش کیه! با هزار زحمت اطلاعات تماس استاد رو پیدا کردم، باهاش صحبت کردم، موضوع کار عملی که باید انجام می‌دادم رو گرفتم و چند روزی کار کردم روش

انگیز‌ه‌ام برای نوشتن خیلی نسبت به گذشته کم شده، ولی خب تلاش می‌کنم برای انجام دادنش، امروز امتحان روانشناسی افراد با نیازهای خاص۲ رو داشتم، درباره‌ی کودکان استثنائی، درس خیلی جذابی بود، اینکه می‌خوندم چه آدم‌هایی چه زحمت‌هایی کشیدن برای بهبود بچه‌هایی که ناتوانی یا

باورم نمیشه چنین دوره‌ای پیدا کردم. خیلی وقت بود گرفته بودمش ولی شروع نکرده بودم، چون می‌دونستم نیاز به تمرین داره و طولانی هم بود، چیزهای جالب زیادی یاد گرفتم. از اصلاح رنگ بگیر تا نمایش چند تصویر همزمان و بالابردن کیفیت صدا، دوره‌ی خیلی

بالاخره این مدرک رو کامل کردم، به نظرم بهترین دوره‌ای بود که می‌تونستم پیدا کنم و برم و چیزهای خیلی خوبی یاد گرفتم، برای من خیلی مهم بود بتونم عملی از چیزهایی که یاد می‌گیرم استفاده کنم، برای همین رفتم و در یک استارتاپ به

اینم از آخرین و پر چالش‌ترین دوره‌ی مدرک حرفه‌ای مدیریت محصول دانشگاه البرتا، کل دوره انجام یک پروژه‌ی فرضی بود که در قسمت‌های مختلف سناریوهای مختلف بررسی می‌شد و طبق اون باید کارهای مختلفی انجام می‌دادیم، نزدیک به هفده تا تکلیف فقط ارسال کردیم به

یک مثل قدیمی هست که میگه چیزی که نشه اندازه‌ای گیریش کرد نمیشه مدیریتش کرد. اگر قراره فرآیند بهبود نرم‌افزار، تولید محصول، حتی به نظر من زندگی شخصی رو مدیریت کرد باید چیزهایی برای اندازه‌گیری براش گذاشت. در این دوره بیشتر درباره‌ی بررسی‌ها و معیارهایی

خودم رو انداختم وسط مدیریت محصول، رفتم در یک شرکتی برای مدتی مشغول کار شدم به عنوان مدیرمحصول تا فقط تئوری یاد نگیرم، اونجا برنامه‌ریزی‌ها و مدیریت کارها به روش اسکرام پیش میره، چیزهای خیلی خوبی یاد گرفتم، رسما هر چیزی در دوره‌ها یاد می‌گیرم