دنبال فیلم‌های روانشناسی بودم که رسیدم به این فیلم. موضوع فیلم رو دوست داشتم. همیشه برام سوال بود چرا آدم‌های خوب، آدم‌های اشتباهی رو برای دوست داشتن انتخاب می‌کنند! چرا هر وقت یکی رو دوست داریم اون یکی دیگه رو دوست داره، شاید بخشی از

اونقدر فصل قبلی پرهیجان تموم شد که این فصل رو سریع شروع کردم. حس کردم نصف ماجرا موند، یکی از سوالاتی که در این فصل برام پیش اومده اینه که چرا مافیا چوب کبریت می‌گذارند گوشه‌ی لبشون و نوشخوار می‌کنند، این رو در فیلم پدرخوانده

اولین بار بود که خوندن کتاب از تماشای فیلم پیشی گرفته بود، اصلا این روزها حوصله‌ی خودمم ندارم ولی چه میشه کرد باید زندگی رو ادامه داد. اول می‌خواستم یک فیلم قدیمی ببینم، بعد دیدم حوصله‌ی دیدن فیلم مفهومی و عمیق رو ندارم، برم یک

اول فیلم رو دیدم بعد یادم اومد در گذشته این فیلم رو دیده بودم و فراموش کرده بودم. ولی واقعا ارزشش رو داشت یکبار دیگه ببینمش، اونم با لیلی، چقدر خندیدیم دوتایی. من همیشه از بچگی معتقد بودم داشتن یک کسب‌و‌کار یک نفره بهتر از

فکر می‌کنم هفت ماه طول کشید تا تونستم فصل سوم رو تموم کنم. راستش نه فیلم اونقدر برام جذابه که بشینم و سریع تمومش کنم، نه اونقدر کسل‌کننده که بی‌خیالش بشم. این فصل از سریال رو دوست داشتم. برام جالبه که در هر فصل یک

دیشب اصلا حال و حوصله نداشتم، می‌خواستم فیلم ببینم ولی با خودم گفتم بزار برم بیرون هوایی به مغزم بخوره، رفتم پیش آرین و با هم این فیلم رو دیدیم. نمی‌تونم درباره‌ی این فیلم نظر خاصی بدم، چون یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های زندگیم بود. برام

بازم رفتم دنبال فیلم‌های قدیمی. خدایی جیمز کاگنی (James Cagney)، خیلی کاراکتر جذابیه. من عاشق فیلم‌هایی هستم که توش بازی کرده. یکم روایت داستان برام یکنواخت و قابل پیش‌بینی بود ولی قطعا در زمان خودش بی‌نظیر بوده. چیزی که خیلی نظرم رو بهش جلب کرده

امروز دنبال فیلم خوب می‌گشتم برای دیدن و نمی خواستم فیلم قدیمی ببینم. با امیرحسین که صحبت می‌کردم بهم گفت این فیلم رو ببینم و بعدش با هم گپ بزنیم درباره‌اش. ممکنه بخشی از داستان اسپول بشه در ادامه ولی اگر داستان مک‌دونالد رو می‌دونید

من بعد از دیدن این فیلم فهمیدم قبلا دیده بودمش، خیلی جالبه بعضی از فیلم‌ها رو یادم نمیاد که دیدم یا ندیدم. کل جذابیت این فیلم برای من اون کاراکترهای درخت و راکون بود شاید خرس یا گربه بود نمی‌دونم. شب قبل از خواب داشتم

خیلی کم پیش میاد که من بشینم و سریال ببینم. چون سختمه، اگر کامل تموم شده باشه اون سریال دوست دارم سریع منم تا آخر ببینمش، اگر مثل سریال ارباب حلقه‌ها تازه شروع شده باشه، اعصابم خورد میشه که فصل جدیدش کی میاد، برای همین