من عاشق فیلم‌هایی هستم که برگرفته از داستان‌های واقعی هستند. این فیلم هم داستانش واقعی بود، داستان آدم‌هایی که برای داشتن یک زندگی بهتر مهاجرت کردند و حتی نسل‌های بعدی‌شون هم زندگی سختی رو تجربه کرد، ولی در بین این نسل‌ها آدم‌هایی ایستادگی کردند، برای

فیلم خیلی فوق‌العاده‌ای بود، فکر کنم محمد زاهدی پیشنهاد داد این فیلم رو ببینم. بعد از دیدن این فیلم ذهنم یک مقایسه جالبی داشت با امروز ما، یعنی ما صد سال از آمریکا عقب‌تریم، دقیقا صد سال پیش در آمریکا زنان می‌جنگیدن تا حقوق‌شون به

یادم نیست دنبال چی می‌گشتم که رسیدم به این فیلم، فقط یادمه هفته‌ها روی صفحه‌ی مانیتورم بود و من شروع به دیدنش نمی‌کردم، تا اینکه امروز احساس کردم دیگه وقت دیدنش هست. فیلم جذابی بود. خیلی از ترس‌هایی که همیشه از کودکی داشتم با این

این فیلم رو بردیا پیشنهاد کرد ببینم. فیلم خیلی جالبی بود، داستان ساختن یک بازی که قطعا حداقل یکبار بازیش کردیم. شاید هم نسل جدید تا حالا ندیده باشه این بازی رو. خود بازی مهم نیست. داستان ساختن بازی و فرآیندی که برای انتشارش طی

برای اینکه فهم بهتری از این فیلم داشته باشم، مجبور شدم «تل ماسه ۱» رو دوباره ببینم. رسما بیشتر از پنج ساعت فیلم دیدم. راستش با وجود تعریف‌های زیادی که از این فیلم می‌شد، اصلا برام جذاب نبود، نه موضوع، نه داستان، نه ساخت خود

رفته بودم اراک و داشتم با علی درباره زندگیم گپ می‌زدم که یهو گفت به نظرم برو این فیلم رو ببین و از اونجایی که منم آدم حرف گوش کنی هستم گفتم چشم و دیدم، واقعا لذت بردم. کلا از دیدن آدم‌های دیوونه در دنیا

این فیلم رو همینطوری دیدم، من اصلا ماشین‌باز نیستم ولی داستان شرکت‌ها به خصوص خودروسازی‌ها رو دوست دارم. این فیلم بیشتر زندگی خانوادگی انزو فراری بود، نمی‌دونم دلیل انتخاب این بخش از زندگی این آدم چی بوده، قسمت‌هایی که مرتبط با داستان ورود و ادامه

این فیلم رو یکی از همکارانم بهم پیشنهاد داد و گفت با لیلی بشینم و ببینم. دیشب نشستم به دیدن فیلم و لیلی خودش اومد کنارم و چون فیلم رو به زبان اصلی می‌دیدم باید برای لیلی هم ترجمه می‌کردم و اون می‌خندید. فیلم جالبی

یعنی حیف وقت که گذاشتم این فیلم پوچ و بی‌محتوا رو دیدم. از قدیم گفتن هر فیلم پر سر و صدایی رو نباید دید، ولی خب من دیدم، واقعا مزخرف‌ بود. [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon="" link="https://www.imdb.com/title/tt1517268/?ref_=ext_shr_lnk" target="_blank" color="" hover_color="" background_color="#000000" hover_background_color="" border_color="#000000" hover_border_color=""

خیلی وقت بود فیلمی ندیده بودم که اینقدر بهم بچسبه، یکی از دلایل مهمش این بود که می‌دونستم داستان این فیلم واقعیه و این فوق‌العاده بود. چند سال پیش وقتی کتاب کفش‌باز رو می‌خوندم، شش صفحه‌ی آخرش رو طی شش روز خوندم که تموم نشه،