احساسم اینه که خیلی با فیلم‌هایی که شبیه تئاتر هست خوشم نمیاد و نمی‌تونم ارتباط برقرار کنم. این فیلم هم برای من اینطوری بود، احساس کارتونی بودن بهم دست میده، هر چند داستانش رو دوست داشتم، پیاده‌سازی صحنه‌ها و خیلی چیزهای دیگه فیلم فوق‌العاده بود

امروز حال خوبی نداشتم برای همین رفتم پیش آرین، اونم حال و هوای من رو داشت برای همین تصمیم گرفتیم با هم فیلم ببینیم، من که اصلا چیزی به ذهنم نمی‌رسید حوصله هم نداشتم برای همین سپردم به خودش، اونم این فیلم رو پیشنهاد کرد،

این فیلم آرین پیشنهاد کرد ببینم، البته فکر کنم خودش خیلی دوست نداشت ولی من واقعا خوشم اومد، کلا زندگینامه و داستان واقعی رو دوست دارم به خصوص اگر مرتبط با کسب‌و‌کار یا تحقق یک آرزو هم باشه. واقعا گاهی فکر می‌کنم چقدر شانس می‌تونه

نمی‌دونم چرا هر وقت این فیلم رو در IMDb می‌دیدم با خودم می‌گفتم الان وقتش نیست، بدون اینکه بدونم موضوع فیلم چیه؟ خلاصه بعد از مدت‌ها این فیلم رو دیدم و راضی بودم ازش. اینکه دنیا چقدر داره به سمت فردگرایی پیش میره، چقدر ما

دیروز هر چی دنبال فیلم خوب بودم برای دیدن چیزی پیدا نمی‌کردم، گفتم بی‌خیال بشم و برم سمت خوندن کتاب «چطور هواپیما را فرود بیاوریم» راستش درباره‌ی این کتاب بعدا حرف می‌زنیم ولی علی‌الحساب شما این کتاب رو نخونید. در قسمتی از کتاب درباره‌ی این

امروز با خودم گفتم بعد از مدت‌ها بشینم یک فیلم خوب تماشا کنم که دیدم سایت سینما این فیلم رو پیشنهاد دیده، راستش وقتی تام‌هنکس رو دیدم به باقی مسائل توجهی نکردم و شروع کردم به دیدن فیلم. نمی‌دونم شاید فیلم ارزش هنری خیلی بالایی

این فیلم برای من تجدید خاطرات کودکیم بود، اولین کنسول بازی که داشتم نینتندو بود و خیلی خوشحالم که از بین تمام کنسول‌های بازی نینتندو رو داشتم صرفا به خاطر ماریو، اصلا نمیشه عاشق این بازی نبود، بعدش چند سال پیش رفتم دوباره نینتندو سوئیچ

هیچ وقت نسبت به فیسبوک احساس خوبی نداشتم، هیچ وقت هم دلیلش رو نمی‌دونستم، ولی امروز با دیدن این فیلم فهمیدم اصلا از کسی که طراحیش کرده هم خوشم نمیاد. آدم‌هایی که احساس زرنگ‌ بودن می‌کنند، اگر همه قرار باشه به همین صورت به هم