خیلی فیلم جالبی بود، نمی‌دونم چی شده که رسیدم به فیلم‌های فرانسوی، این فیلم داستان زندگی یک نوجوان در سن بلوغ بود که خیلی ساده و روان پیش می‌رفت، خیلی احساس جذابی داشتم، تو سبک فیلم‌های عباس کیارستمی بود. جالب اینجاست که من با دیدن

امروز با تحویل گرفتن دستگاه هواساز برای خونه یه جورایی میشه گفت سه تا کاری که قرار بود در زمستان ۱۴۰۰ برای بازسازی خونه انجام بدم هم تموم کردم، هر چند خودم دوست داشتم کارهای خیلی بیشتری انجام بدم ولی خب این دندونپزشکی بهم اجازه

فیلم‌های فرانسوی به خصوص قدیمی‌هاشون خیلی با فیلم‌های قدیمی آمریکایی فرق دارند، از سبک زندگی‌شون بگیر تا دغدغه‌هاشون در فیلم، این فیلم هم برام خیلی جالب بود، به خصوص شخصیت سعید، ماجرای سه دوست فرانسوی در یک برهه‌ی خاص و در یک محله‌ی خاص‌تر، یه

امروز برای من خیلی روز هیجان‌انگیزیه، چون دقیقا یک سال پیش در چنین روزی بود که تصمیم گرفتم بلاگ قبلیم رو با تمام محتویاتش پاک کنم و یک بلاگ جدید بعد از پنج سال راه‌اندازی کنم که بیشتر به عنوان یک دفترچه‌ی یادداشت شخصی از

چالش دوازده به نظرم نقطه‌ی عطفی در زندگی من بود، هر چند هنوز چیزی که باید باشه نیست و هر روز دارم هم خودم رو بهتر می‌کنم هم برنامه‌ریزی این چالش رو، ولی بدون شک زندگی برام جذاب‌تر از گذشته شده، چون حداقل می‌دونم یک

سخنرانی‌های تد رو دوست دارم ولی خیلی وقت هست که نگاه نمی‌کنم، یعنی فرصت نکردم. این کتاب رو به خاطر عنوانش خریدم ولی راستش هیچ حرف جدید و به درد بخوری برای من نداشت، هر چند شاید برای کسانی که تازه دوست دارند سخنرانی کردن

چند وقت پیش یکی از دوستانم درباره‌ی عطر و ادکلن‌های مختلف کلی باهام حرف زد، حتی کلی لینک هم برام فرستاد. قرار بود برم یک روز تست‌شون کنم، هیچ وقت این موضوع پیش نیومد، تا اینکه امروز برای کاری رفته بودم ایران‌مال و خیلی اتفاقی

به نظر شاید خیلی مسخره بیاد که برای طراحی قسمت‌هایی از خونه نیاز داشته باشم یک سری وسایل رو بخرم. دلیلش اینه که من معماری نخوندم، برای همین خیلی تجربی باید بعضی از کارها رو پیش ببرم. الان هم برای ایده‌ای که برای زنگ ورودی

چقدر زود رسیدیم به دیدار دوستانه‌ی دوم، به نظرم زمان خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو می‌کنیم می‌گذره. در این جلسه قرار بود پیشنهاداتی برای تداوم این جلسات ارائه بدم. بعد از اینکه شروع کردم به حرف زدن، دیدم خیلی فهم مشترکی درباره‌ی موضوع

امروز قرار بود برم دندون‌پزشکی برای عصب‌کشی دندون‌های جلوم، اولش فکر می‌کردم یک هفته‌ای درگیر هستم، چون دفعه‌ی قبلی یکی از دندون‌هام رو عصب‌کشی کرد، وقتی دراز کشیدم روی صندلی، بهش گفتم من فقط با آمپولش مشکل دارم، گفت درستش می‌کنیم. خدایی خیلی خوب زد