من این کتاب رو از کتابفروشی خودم برداشتم که بخونم، انتظار هر چیزی رو داشتم به جز چیزی که بعد از خوندن کتاب یاد گرفتم. من فکر می‌کردم «کِی» یک اسم خاص باید باشه، فرمولی چیزی برای کسب‌و‌کار یا هر چیز دیگه‌ای به جز مفهوم

این کتاب رو خیلی وقت بود که می‌خواستم بخونم ولی چون احساس کردم دیگه بیست سالم نیست و حتی در دهه‌ی بیست تا سی هم نیستم دیگه بی‌خیال می‌شدم ولی واقعا ربطی نداشت و خوشحالم که این کتاب رو خوندم. تینا سیلیگ نویسنده‌ی این کتاب

من هیچ وقت باورم نمی‌شد روزی کتابی بخونم درباره‌ی این موضوع که «چگونه کتاب بخوانیم»، شاید فکر کنید این کتاب اخیرا نوشته شده، ولی باید بگم این کتاب برای نخستین بار در ماه‌های اول سال ۱۹۴۰ منتشر شده و در همون سال به یکی از

خیلی وقت بود در حوزه‌ی تئاتر و سینما کتاب نخونده بودم. واقعیت اینه که اینم خیلی کتاب سنگینی بود، شایدم ساده بود ولی سرشار از کلمات قلمبه و سلمبه بود. البته اینم باید بگم که در اصل این کتاب نویسنده نداره، چون در اصل مصاحبه

این سومین کتابی بود که از جو پولیتزی خوندم، دو تا کتاب قبلی «قدرت محتوا» و «خلق محتوا، خلق مشتری» بود، به نظرم اگر به حوزه‌ی محتوا علاقه‌مند هستید، فقط همون کتاب «قدرت محتوا» رو بخونید، اگر این دو کتاب رو نخونید چیز زیادی رو

این کتاب رو از یک دوست هدیه گرفته بودم و احساس کردم دوستش ندارم، نمی‌دونم چی شد که چند روز پیش از بین تمام کتاب‌هایی که داشتم دوباره پیداش کردم و چند صفحه‌ی اولش رو خوندم و خیلی خوشحال شدم، می‌خواستم همزمان ماشین بابا رو

موضوع جالبی بود. من همیشه عاشق پیش‌بینی هستم. به خصوص پیش‌بینی آدم‌ها. همیشه هم اینکار رو انجام میدم. وقتی یک نفر رو می‌بینم و باهاش گپ می‌زنم، سعی می‌کنم تحلیل کنم با این خصوصیات و ویژگی‌هایی که الان داره، چند سال بعد کجاست و چه

به نظرم این کتاب قدیمی اومد، یعنی محتوای این کتاب برای کسی که مثلا در سال ۲۰۰۵ زندگی می‌کنه خیلی بی‌نظیر و عجیب و حتی دور از ذهن شاید بیاد ولی برای من که دارم در سال ۲۰۲۲ زندگی نمی‌کنم به نظرم خیلی عادی اومد.

امسال به شدت علاقه‌مند شدم یکم بیشتر درباره‌ی زبان فارسی یاد بگیرم. در اینترنت یکم جست‌و‌جو کردم و یک لیست پنج، شش کتابی پیدا کردم، از جمله همین کتاب. کتاب قبلی که خوندم اصول شکسته‌نویسی بود. این کتاب سه قسمت اصلی داره، فصل اول: کلیات