در ابتدا که داشتم چالش دو‌ازده را طراحی می‌کردم، با خودم گفتم هر فصل ۱۳ هفته داره، برای ۱۲ هفته برنامه‌ریزی می‌کنم و یک هفته را برای ریکاوری و جبران عقب‌افتادگی‌هایی که ممکن بود در طول اجرای چالش پیش بیاد قرار دادم، خیلی پیش اومد

این کتاب رو دارم برای بار سوم می‌خونم، با این کتاب مجموعه‌ی پینگونیو به دنیا اومد، کتابی برای اعتبارسنجی ایده‌ها، هر چند خودم خیلی ایده‌هام رو اعتبارسنجی نمی‌کنم، راستش کار درستی نمی‌کنم، یکی از دلایلش اینه که من صرفا دوست دارم اون کار رو انجام

خدایا، این روزها خیلی دلم برات تنگ میشه، عجیب نیست؟ هیچ وقت اینقدر دلم نمی‌خواست باهات حرف بزنم، حس می‌کنم گم شدم، درون خودم، از خودم راضی نیستم، همیشه می‌دونم خیلی از کارهایی که می‌کنم، درست نیست، غلطه، اشتباهه، ولی باز انجام میدم، ولی انصافا

در یک دوره‌ی آموزشی شرکت کردم که هر سه نفر تحت آموزش یک استاد هستیم، وقتی رسیدم به محل آموزش، دیدم یکی از بچه‌ها که جلسه‌ی دومش بود خیلی ناراحت و غمگین بود، در حدی که می‌شد احساس کرد، یکم بعد قراره گریه کنه، بهش

امروز برای من یکی از تاریخی‌ترین روزهای زندگیم بود، امروز موفق شدم بعد از سال‌ها تلاش برای اولین بار در زندگیم به عنوان خلبان پرواز کنم، فرامین هواپیما رو دستم بگیرم، زیرپاهام حس‌شون کنم، به اطرافم نگاه کنم و از اینکه در آسمونم لذت ببرم.

این فیلم حدودا برای صد سال پیش بود، یک فیلم صامت ولی هیجان‌انگیز، انصافا نسبت به سال ساختش خیلی خوش ساخت و زیبا بود، شاید یکی از دلایلی که ازش خوشم اومد وجود قطار بود، آخه من قطار رو خیلی دوست دارم، شاید یک روز

چیزی که باعث شد این فیلم رو ببینم وسیله‌ای بود که نائوسیکا باهاش پرواز می‌کرد، می‌دونید این روزها روی پرواز کردن خیلی حساس شدم، همش دوست دارم هر چه زودتر پرواز کنم ولی نمیشه. بگذریم، خیلی انیمیشن فوق‌العاده‌ای بود، خیلی دوستش داشتم. یک فیلم حماسی

این هفته خیلی جذاب و هیجان‌انگیز بود، روز اولش با تولدم شروع شد، امسال آدم‌های جدید زیادی تولدم رو بهم تبریک گفتند که خیلی برام جذاب و ارزشمند بود و آدم‌هایی که از گذشته باهاشون دوست بودم و امروز براشون مهم بود و به صورت

هفته‌ی پیش یکی از بچه‌ها پیشنهاد داده بود بریم اسکی، من از سال پیش تا امروز می‌خواستم برم اسکی رو امتحان کنم ولی موفق نشده بودم، برنامه‌های زندگیم هم به طور باورنکردنی پیچیده شده بودن، از شانس یکی از کارهای مهمم کنسل شد و پیشنهاد

هیچ وقت با هری‌پاتر نتونستم ارتباط برقرار کنم، ولی بنا به دلایلی تصمیم گرفته بودم دو قسمت آخرش رو دوباره ببینم، با وجودیکه این فیلم خیالی هست و من از دنیای خیالی لذت می‌برم، ارتباط برقرار کردن باهاش برام راحت نیست. از اونجایی که این