بعضیها داغش رو دوست دارند
فیلم کمدی دوستداشتنی بود، واقعا آدم حسرت میخوره حدود صدسال پیش اگر میخواستن فیلم طنز بسازنن، روی محتواش کلی کار میکردن، الان فیلمهای طنز خلاصه میشه در لودگی خالص، بیتربینی خالص و
فیلم کمدی دوستداشتنی بود، واقعا آدم حسرت میخوره حدود صدسال پیش اگر میخواستن فیلم طنز بسازنن، روی محتواش کلی کار میکردن، الان فیلمهای طنز خلاصه میشه در لودگی خالص، بیتربینی خالص و
این هفته بالاخره از روی تخت بلند شدم، رفتم دکتر ریه، داروهای جدیدی بهم داد، حال عمومی خیلی خوبی نداشتم، ولی خوشحالم امروز موفق شدم برگردم عقب و کارهای عقبافتادهی این هفتهها را تمام کنم، البته فعلا روی سه تا کار وقت گذاشتم و بقیهی
امروز با دوست جدیدی قرار داشتم، بار اول بود میدیدمش، مهمترین دلیلی هم که باهاش قرار گذاشته بودم، این بود که تا ظهر فکر میکردم جمعه است و داشتم دلتنگی غروب جمعه رو تحمل میکردم، تا اینکه فهمیدم جمعه نیست، عصبانی شدم، با یکی قرار
وقتی کتاب خیالبافیهای ۱ رو خوندم، انگار دلم تنگ شد، انگار سفر کردم به گذشته، دلم برای خیلی از آدمها تنگ شد، آدمهایی که روزی خیلی دوستشون داشتم، حتی گاهی بیشتر از خودم، شاید مسخره به نظر بیاد، ولی واقعا پیش میاد آدم کسی رو
فیلمهای مرتبط با جنگ جهانی رو دوست دارم، ولی به نظرم این فیلم خیلی متفاوت از بقیه بود، لحظات پایانی زندگی یک دیکتاتور رو به تصویر کشیده بود. باور کردن این موضوع واقعا سخته که در جریان جنگ جهانی دوم بیش از پنجاه میلیون نفر
امروز بعد از چند هفته مرخص شدن از بیمارستان رفتم دکتر، داروهام رو عوض کرد، یه نگاهی به سیتیها انداخت، بعد ازش پرسیدم بالاخره ریهام چقدر درگیر بود؟ گفت ۷۰درصد، بهت نگفتم نترسی. بهش گفتم من بیمارستان بودم اینقدر درد نداشتم، الان سرم درد میکنه،
چند وقت پیش مهدی بهم پیشنهاد داد این سریال رو ببینم، ولی گفتم من حوصلهی سریال دیدن ندارم، تا اینکه به خاطر کرونا هیچ کاری نمیتونستم بکنم، داشتم توی فیلیمو میگشتم که به این فیلم خوردم و دیدم گویا دوبله هم شده، اولین قسمت رو
خیلی فیلم عجیبی بود، موندم چطوری جزء ۲۵۰فیلم برتر IMDb قرار گرفته، شاید هم من درست نفهمیدم، در این که فیلم کمدی بود شکی نیست، ولی اصلا نفهمیدم چی شد. [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon="" link="https://www.imdb.com/title/tt0071853/" target="_blank" color="" hover_color="" background_color="#000000" hover_background_color="" border_color="#000000" hover_border_color="" font_size=""
به نیمهی راه رسیدم، ولی متاسفانه خیلی عقب افتادم از همه چیز، این هفته به زور تا دستشویی میرفتم، این مطلب هم چند هفتهی بعد دارم مینویسم، ولی خیلی خوشحالم بابت دو چیز، یکی اینکه خدا بهم سلامتی داد، یکی هم اینکه تونستم این هفته
نمیدونم من خیلی علاقهمند به جملات و متنهای عاشقانه، به خصوص اونایی که آدم با خودنش میرسه به اوج دلتنگی هستم، یا بقیه هم مثل من هستند، این کتاب رو خیلی دوست داشتم، متنهای ساده و روان ولی با مفاهیمی زیبا، واقعا از خوندنشون لذت