آمریکا هم اضافه شد!
روز دهم جنگ، آمریکا دید این سگ هارش علاوه بر زدن خوبم داره میخوره و دیگه تنهایی از پس کار بر نمیاد، این شد که صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم بالاخره آمریکا هم وارد عمل شده، من همیشه میگم دنیای ما انسانها واقعا
روز دهم جنگ، آمریکا دید این سگ هارش علاوه بر زدن خوبم داره میخوره و دیگه تنهایی از پس کار بر نمیاد، این شد که صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم بالاخره آمریکا هم وارد عمل شده، من همیشه میگم دنیای ما انسانها واقعا
روز نهم جنگ، مصادف شده با آخرین امتحان دانشگاه، درس روش تحقیق استاد تقوایی، کلاسش عالی بود، به من میگفت «هفتی» به خاطر نمرهای که در درس یادگیری و تفکر در ترم پیش گرفته بودم. این درس در اصل برای آمادگی برداشتن واحد پایاننامه بود.
باورم نمیشه هفتهی آخر بهار رو کلا در جنگ بودیم، مثلا اسم این هفته ریکاوری بود، قرار بود آماده بشم برای یک شروع عالی در تابستان، الان وسط جنگ هستم. باورکردنی نیست. این هفته سه تا امتحان مهم برای دانشگاه داشتم، خدا رو شکر سرم
روز هفتم جنگ مشغول امتحان رونشناسی اسلامی بودم، واقعا نمیدونم چرا دوست دارن در هر رشتهای یک درس اسلامی هم بزارن! واقعا دلیلش رو درک نمیکنم، البته استاد این درس رو خیلی دوست داشتم، چون همیشه سر کلاسش بحثهای جالبی میکردیم، رسما کل کلاس با
روز ششم جنگ تصمیم گرفتیم یکم کار کنیم، برای همین کتابهای «تست مامان» و «راهاندازی استارتاپ ناب» رو برای تجدید چاپ فرستادیم چاپخونه. واقعا شروع کردن یک کسبوکار وسط جنگ کار عاقلانهای به نظر نمیرسه ولی من انجامش دادم. امروز اراک هم زدن، شانس آوردیم
روز پنجم جنگ نوبت رسید به امتحان استاد احمدی، کلاس این استاد رو دوست دارم، هم بهم خوش میگذره، آدم خشکی نیست، هم چیزهای جالبی یاد میگیرم. امتحان این درس مجازی برگزار شد، زمان امتحان رو طوری گذاشته بود که اگر از روی کتاب هم
روز چهارم جنگ دیگه احساس میکردیم این از اون جنگهایی نیست که به این زودی تموم بشه، برای همین با نصاب یخچال هماهنگ کردم و رفتیم یخچال خونهی لیلی رو زودتر از موعد نصب کردیم. در حالت عادی باید بعد از نصب کابینت این کار
اولین امتحان بعد از شروع جنگ روانشناسی خانواده بود که باید حضوری میدادیم. استاد این درس یکی از بهترین استادهایی بود که این ترم داشتیم، استاد داوودی عزیز، خیلی چیزها ازش یاد گرفتم، کلاسش به تمام معنی کلمه کلاس بود، موضوع درسش هم دربارهی: «بررسی نقشها،
روز دوم جنگ، ایران خودش رو یکم جمع و جور کرد و جواب حملات دشمن رو داد. یکم نفسها از سینهها خارج شد. اینکه به طور مداوم فقط میخوردیم احساس خیلی بدی بهمون دست میداد. ولی اینکه این حجم از خائن در کشور داشتیم و
امروز یکی از تلخترین روزهای زندگیم بود، صبح که از خواب بیدار شدم دیدم جنگ شده، اونم جنگی که شاید فکرش هم نمیکردم یک روزی ببینم، جنگ ایران و اسرائیل. باورش برام سخت بود در روز اول کلی پدافند و مراکز نظامی از بین بروند