رسیدیم به آخرای تابستون، این هفته هم یک کتاب خوندم، یک فیلم بی‌خود دیدم، امتحان زبان رو افتادم و باید دوباره شرکت کنم، بزرگ‌ترین مشکلم ترس از صحبت‌ کردنه. تصادف کردم و ماشین رو داغون کردم، پکیج امیرکبیر رو عوض کنم، سفارش در و پنجره‌های

امروز رفتم سر قفسه‌ی کتاب‌های خونه‌ی پدری و دنبال یک کتاب می‌گشتم تا آخرین کتاب تابستون رو بخونم، چند تا کتاب رو بررسی کردم ولی این کتاب رو انتخاب کردم، به خاطر استرس و اضطراب شدیدی که این روزها گرفتارش هستم، زندگیم در هاله‌ای از

یکی از دلایلی که این دوره رو شرکت کردم فرمول‌نویسی بود، فکر کنم تنها چیزی که اونجا بررسی نشد همین بود، البته چیزهای خیلی خوبی یاد گرفتم ولی انتظارم در دوره پیشرفته خیلی فراتر از چیزهایی بود که یاد گرفتم.

گاهی حس می‌کنم خدا باهام قهر کرده و هر طوری شده می‌خواد این رو بهم گوشزد کنه، ولی من یا خودم رو می‌زنم به خریت یا منم می‌خوام ناز کنم و اون ببینه! چند روز پیش تو حال و هوای خودم بودم، تا به خودم

قرار بود برم سمت Nod JS ولی کارم به پایتون کشیده شد نمی‌دونم چرا، ولی خب اینم باید تکمیل کنم، خیلی سخت‌تر از چیزی هست که به نظر میرسه، البته اگر مثل گذشته زندگیم خیلی بی‌کار تشریف داشتم شاید اینقدر کار نداشت، ولی خب زمان

یعنی حیف وقت که گذاشتم این فیلم پوچ و بی‌محتوا رو دیدم. از قدیم گفتن هر فیلم پر سر و صدایی رو نباید دید، ولی خب من دیدم، واقعا مزخرف‌ بود. [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon="" link="https://www.imdb.com/title/tt1517268/?ref_=ext_shr_lnk" target="_blank" color="" hover_color="" background_color="#000000" hover_background_color="" border_color="#000000" hover_border_color=""

این مدرک رو بعد از طی کردن چهار دوره قبلی که هفته‌های گذشته درباره‌شون صحبت کردم کورسرا از طرف دانشگاه ایلینوی میده، دوره‌های جالبی بود، ولی قبلا هم گفتم خیلی دانشگاهی بود، برام عجیب بود گوگل پشتیبان این دوره بود. به نظرم همین محتوا رو

به نظرم خیلی چیزها در زندگی باب میل آدم پیش نمیره، تابستون فکر می‌کردم چه کارهایی که نمی‌تونم بکنم، البته کارهای بزرگ زیادی هم کردم ولی خب، خیلی فاصله دارم با چیزی که می‌خواستم، بگذریم، این هفته هم یک کتاب خیلی جذاب خوندم، واقعا دوستش

اینم از آخرین دوره از مدرک «مهارت‌های موفقیت حرفه‌ای» دانشگاه ایلینوی، یکم طولانی شد گرفتن این مدرک، شاید فکر کنید مدرک گرفتن رو دوست دارم یا بعدا به دردم می‌خوره، ولی اصلا اینطور نیست، نه مدرک نیاز دارم، نه برای مدرک می‌خونم، چون قبلش هم

خیلی وقت بود فیلمی ندیده بودم که اینقدر بهم بچسبه، یکی از دلایل مهمش این بود که می‌دونستم داستان این فیلم واقعیه و این فوق‌العاده بود. چند سال پیش وقتی کتاب کفش‌باز رو می‌خوندم، شش صفحه‌ی آخرش رو طی شش روز خوندم که تموم نشه،