روانشناسی تجربی
امروز بدون هیچ دلیل و انگیزهای رفتم امتحان روانشناسی تجربی رو دادم. چرا؟ چون استاد بعد از کلی فراز و نشیب صلاح دیده بود بهم نمرهی عملی این درس رو نده، با وجودیکه میدونستم قبول شدنم هیچ فایدهای نداره رفتم و امتحان دادم، به نظرم
امروز بدون هیچ دلیل و انگیزهای رفتم امتحان روانشناسی تجربی رو دادم. چرا؟ چون استاد بعد از کلی فراز و نشیب صلاح دیده بود بهم نمرهی عملی این درس رو نده، با وجودیکه میدونستم قبول شدنم هیچ فایدهای نداره رفتم و امتحان دادم، به نظرم
امروز خیلی سرم شلوغ بود، سمت پاسداران هم جلسه داشتم، همزمان لیلی هم امروز کفبازی داشت تو شهرک غرب، دلبر تماس گرفت که لیلی خیلی دوست داره تو باهاش بری، آخر جلسه رو خیلی سریع جمع کردم و رفتم سمت لیلی، وقتی رسیدیم احساس کردم
امروز فهمیدم صالح هم داره از شرکت میره، برای همین نشستیم با هم کلی گپوگفت کردیم، از رویاهامون گفتیم، چه چیزهایی رو دوست داریم، چه کارهایی کردیم و دوست داریم چه کارهایی رو انجام بدیم. یکی از رویاهای جذابی که مشترک بود و هر دو
امروز واقعا انتظار نداشتم برای پرواز پلن بشم، اونم با کپتن مرتضیزاده، همیشه دوست داشتم باهاش پرواز کنم ولی خب پیش نمیومد. پرواز خیلی جذابی هم شد، قبل از پرواز نولاگم رو نگاه کرد، درموردش باهام صحبت کردم، کارهایی خواست ازم تا قبل از پرواز
امروز برای من حال و هوای خیلی عجیبی داشت. وقتی رسیدم شرکت بعد از انجام کارهایی که داشتم و قبل از جلسهی برنامهریزی برای اسپیرینت آینده، با مدیرعامل جدید شرکت نشستم گپوگفتی داشتم و در آخر به این نتیجه رسیدیم به همکاریمون ادامه ندیم و
امروز تصمیم گرفتم برم یک کتاب برای خودم بخرم، بعد وقتی رسیدم و کتاب رو پیدا نکردم، با خودم گفتم برم یه گوشه بشینم ببینم بهار چه کردم، راستش فکر میکردم هیچ کاری نکرده باشم، ولی خیلی کار انجام دادم که باورش برای خودمم سخت
امروز مامانم به خاطر خواهرزادهام اومدن تهران، منم باید میرفتم سر کار، وسط کار با خودم گفتم بلند بشم برم خونه و با مامانم برم بیرون شام بخورم، با وجودیکه همین چند روز پیش هم رو دیده بودیم. وقتی رسیدم خونه، پیشنهاد دادم بریم همبرگر
یادم نیست دنبال چی میگشتم که رسیدم به این فیلم، فقط یادمه هفتهها روی صفحهی مانیتورم بود و من شروع به دیدنش نمیکردم، تا اینکه امروز احساس کردم دیگه وقت دیدنش هست. فیلم جذابی بود. خیلی از ترسهایی که همیشه از کودکی داشتم با این
روزی که برای امتحانات رفتم دانشگاه فهمیدم این درس قسمت عملی داشته و حتی من نمیدونم استادش کیه! با هزار زحمت اطلاعات تماس استاد رو پیدا کردم، باهاش صحبت کردم، موضوع کار عملی که باید انجام میدادم رو گرفتم و چند روزی کار کردم روش
دیروز درگیر سیمکشی دزدگیر و سنسورهای دود و حرارت بودم، امروزم اومدم تا سیمکشی دوربینها رو انجام بدم. برای اینکه جای مناسب رو برای هر دوربین مشخص کنم نردبون آوردم و از مکانهای مختلف با گوشی عکس گرفتم تا ببینم چه سطح از پوششی رو