بچه که بودم عاشق کارتون گربه سگ بودم، همیشه دوست داشتم یک دوست اینطوری داشته باشم که نتونیم هیچ وقت از هم جدا بشیم. از جدا شدن متنفرم، برام خیلی دردآور و سخته. وقتی شونزده، هفده سالم شد، در پژوهشسرای دانش‌آموزی یک دوست اینطوری پیدا

بعد از ساختن سقف شیروانی و ناودانی‌ها، می‌خواستم برم سراغ پنجره‌های تراس، تصمیم داشتم اول دور تا دورش رو شیشه کنم، بعد دیدم اگر شیشه کنم به خاطر حفظ امنیت باید کلی نرده هم براش طراحی کنم، بعد گشتم و گشتم و گشتم، تا رسیدم

امروز یکی از بچه‌ها پیشنهاد داد این فیلم رو ببینم، منم اومدم این فیلم رو با لیلی ببینم، دیدم اصلا به گروه سنیش نمی‌خوره، اومدم تنهایی ببینم، گفت بابا من این رو هشت بار دیدم، من ترکیدم از خنده، بعد نشستیم با هم دوتایی نگاهش

قرار گذاشته بودم هر ماه یک کار کوچیک برای خونه‌ی لیلی انجام بدم ولی بعضی از کارهای خیلی بزرگ هستند، یعنی برای چند ماه باید حساب بشه، مثل همین سقف شروانی، تصمیم گرفتم سقف خونه را از یک سمت ۲۴۰ سانتی‌متر بیارم جلو و دو

چقدر این دوره زود تموم شد، وقتی زندگی بهم خوش می‌گذره متوجه‌ی گذر زمان نمیشم. برای کلاس استاد کشاورز مثل هفته‌ی پیش اتود زدن بچه‌ها رو نگاه کرد و مثل همیشه هم راضی نبود، خدایی ما هم کار نمی‌کنیم. استاد آسانی هم اتود شازده‌ کوچولوی

دیگه خیلی بهم داشت خوش می‌گذشت، یکم تلاش کردم برگردم به برنامه، خیلی چیزها رو بهبود دادم، خیلی خوشحالم که واقعا هر روزم با دیروزم کلی فرق داره، این هفته بعد از مدت‌ها الیاس هم دیدم، نشستیم و گپ زدیم و قرار شد کتاب دوستش

اول قرار بود آنتیگون سوفوکل رو بخونم، ولی خب چون اسمش رو نمی‌دونستم این رو خریدم و تا نصفه خوندم، بعدا فهمیدم اشتباه خریدم و اصلا این اون نیست، برای همین اول اون رو تموم کردم بعدا اومدم اینم خوندم ببینم کی به کیه، در

امروز احساس کردم خیلی وقته فیلم ندیدم، تصمیم گرفتم یک فیلم ببینم، رفتم IMDb رو باز کردم دیدم این فیلم اومده جزء ۲۵۰ فیلم برتر، گفتم آخ جون، همین خوبه، رفتم خونه با لیلی شروع کردم به دیدنش، خیلی باهاش ارتباط برقرار نکرد چون وسطش

این کتاب رو همه‌ی اساتید بازیگری بهم پیشنهاد کردن که بخونم، به خصوص از سوفوکل رو، بعد من اشتباهی از ژان‌آنوی رو خریده بودم، هنوزم نخوندمش کامل چون حس خوبی نسبت بهش نداشتم. بعد جالب اینجا شد که با یک تیمی از بچه‌ها قراره بخشی

یکی از دغدغه‌های ذهنیم سر بازسازی خونه‌ی لیلی کفشورها بود، چه داخل خونه، چه حیاط. یه مدت کارم شده بود دنبال کفشور گشتن تا بالاخره پیدا کردم چیزی که می‌خواستم رو، تصمیم گرفتم کفشورهای داخل خونه مثل حموم، آشپزخونه، محیط جکوزی و