شرکت تکنفره
این کتاب رو به سفارش ناصر خریدم و خوندم، من عاشق شرکتهای تکنفره هستم، اصلا شرکتی که بزرگ بشه فقط وقت آدم رو قراره تلف کنه، من از اون آدمهایی هستم که از رشد سریع خوشم نمیاد چون باعث دردسرم میشه، من فقط دوست دارم
این کتاب رو به سفارش ناصر خریدم و خوندم، من عاشق شرکتهای تکنفره هستم، اصلا شرکتی که بزرگ بشه فقط وقت آدم رو قراره تلف کنه، من از اون آدمهایی هستم که از رشد سریع خوشم نمیاد چون باعث دردسرم میشه، من فقط دوست دارم
چقدر زود داریم به پایان کلاسهای بازیگری نزدیک میشیم، این هفته برای کلاس بدن باید یک اتود میزدیم که قسمت اصلیش کشتن باشه، من مقدمه رو دزدی قرار دادم و قسمت پایانی هم ترس و فرار، با دوست عزیزی قرار بود اجرا کنیم که متاسفانه
این هفته تغییرات جدی در گزارشنویسی داشتم، حتی برنامهریزی مجددی برای تابستون کردم، هر روز سه تا تسک مهم برای پروژهای که مسئولیتش رو قبول کردم انجام میدادم، سعی کردم آروم آروم پروژههای دیگه رو هم که بیخیال شده بودم رو وارد برنامه کنم، کتاب
این کتاب رو استاد آسانی پیشنهاد داد که بخونم، بعدش ازم خواست تا در چند صفحه کتاب رو خلاصه کنم و بعدش خلاصهی خودم رو در یک صفحه خلاصه کنم و بعدش دوباره دو نصف صفحه و در آخر در یک جمله خلاصهی نمایشنامه رو
این فیلم ساختهی سال ۱۹۰۲ هست، یعنی اگر میخواهید این فیلم رو قضاوت کنید باید بیش از یک قرن به عقب برگردید، این فیلم ساختهی ژرژ ملییس هست، یک جورایی اولین فیلم علمی-تخیلی تاریخ سینماست. [eltdf_button size="medium" type="" text="IMDb" custom_class="" icon_pack="font_awesome" fa_icon="" link="https://www.imdb.com/title/tt0000417/?ref_=ext_shr_lnk" target="_blank" color="" hover_color=""
چند وقتی هست روی نفس کشیدن خیلی حساس شدم، به خصوص از وقتی دورهی بازیگری رو شروع کردم، یکی از کلاسها دربارهی بیان هست و به شدت روی موضوع نفس کشیدن کار میکنیم، اینکه از دهن نفس نکشیم، چطوری حجم هوایی ورودی رو افزایش بدیم
برای کلاس بداهه و خلاقیت دورهی بازیگری باید کتاب شاهزاده و گدا رو میخوندیم، من همزمان که کتاب رو میخوندم این فیلم هم میدیدم، آخرش پشیمون شدم که چرا این فیلم رو دیدم، کارگردان خیلی توی رمان دست برده بود، کلیات همون بود ولی جزئیات
فکر کنم قبلا انیمیشن این رمان رو دیده بودم ولی خیلی خوشحالم که به خاطر کلاسهای بازیگری مجبور شدم این رمان فوقالعاده رو بخونم. واقعا خوندن یک کتاب یک چیز دیگه است، من کتاب رو به فیلم ترجیح میدم. در این رمان مارک تواین به
این هفته سر کلاسهای بازیگری خیلی خسته بودم، تازه از سفر برگشته بودم و کلی رانندگی کرده بودم ولی مثل همیشه برام جذاب و دوستداشتنی بود. کلاس بدن کلی تمرین بدن انجام دادیم، کلی تمرین برای فیگور انجام دادیم و قرار شد برای هفتهی بعد
یک هفتهی دیگه هم گذشت، واقعیت اینه که خیلی طبق برنامه پیش نرفتم، یعنی اصلا نرفتم، بیشتر در سفر بودم، ولی خیلی خوش گذشت، تصمیمات جالبی گرفتم، کارهای جالبی کردم، این هفته مثلا رفتیم شمال، با وجودیکه شرایطش رو واقعا نداشتم، قبلش مهمون داشتیم تهران