سیمکشی خونهی لیلی – مسیر اتاقها
از اونجایی که برقکشی خونهی لیلی رو خودم دارم انجام میدم هیچ وقت کامل حوصلهام نکشید که وایستم و تمامش کنم، هر بار قسمتی از اون رو انجام دادم، روز اول جعبه فیوز رو نصب کردم و برقهای اصلی رو کشیدم که این خودش بخش
از اونجایی که برقکشی خونهی لیلی رو خودم دارم انجام میدم هیچ وقت کامل حوصلهام نکشید که وایستم و تمامش کنم، هر بار قسمتی از اون رو انجام دادم، روز اول جعبه فیوز رو نصب کردم و برقهای اصلی رو کشیدم که این خودش بخش
این ماه تصمیمات دیگهای برای خونهی لیلی داشتم ولی به دلیل تغییر در تصمیماتم رسید به خرید کناف و لوازم مورد نیاز، من کنافکاری خونهی لیلی رو به چند قسمت مجزا تقسیم کرده بودم، قسمت اول کنافکاری دستشویی و حمام و جدا کردن سقف بود،
امروز با علی نشسته بودیم در کافه و داشتیم دربارهی رویاهامون گپ میزدیم که رسیدیم به آموزش قهوه، اون میگفت خیلی وقته دوست داشتم یک سایت آموزشی بزنم، منم خندیدم و گفتم کاری نداره، بریم تو کارش؟ اینطوری شد که کارکردن روی پروژهی آموزشی دربارهی
بالاخره این پروژهی کتاب در ویرگول به نتیجه رسید و با عنوان «فستیوال کتاب ویرگول» آوردیمش بالا. حالا چی شد که اصلا رفتیم سمت کتاب و این فستیوال رو طراحی کردیم قراره در ادامه توضیح بدم. تا امروز بیش از ۶۰۰هزار مطلب در ویرگول منتشر
وسط پیادهروی روزانه بودم که علی زنگ زد و گفت کل پروژهی قبلی کمپین کتاب رو باید بریزیم دور به دلایل مختلف و از ابتدا شروع کنیم. زمانیکه داشت دربارهی دلایل این اتفاق صحبت میکرد من اصلا به حرفهاش درست گوش نمیکردم، تو ذهن خودم
قبل از عید با دلبر یک پروژهای برای دوستی انجام دادیم که این طرف سال هزینهاش رو پرداخت کرد، با خودمون گفتیم بهترین کار اینه چیزی باهاش بخریم برای خونهی لیلی. این شد که شیرآلات توکار دستشویی، حمام و جکوزی رو خریدیم. نسبت به سال
مهمترین دلیل این سفر بررسی OKRهای بهار بود و صد البته شام دورهمی، اولین بار بود که همهی بچهها رو با خانوادههاشون میدیدم. خیلی کار زیبایی بود به نظرم. کلا شخصیت علی و کلا بچههای ویرگول رو خیلی دوست دارم. محیط خیلی دوستداشتنی با محصول
قبل از عید وقتی لولهکشی آب و فاضلاب خونه رو انجام میدادم، برای گرمایش و سرمایش هم انجام دادم ولی اشتباه بود، یعنی دستگاهی که خریده بودم لولهی ۱۶ به دردش نمیخورد و باید لولهی ۲۵ مینداختیم. برای همین به استاد گفتم با خودش لوله
من هیچ وقت کارمند نبودم. امسال هم شاید نباشم ولی به هر حال از پنجم فروردین باید یک سری کارها رو انجام میدادم. داریم با بچهها کمپین فروش کتاب در ویرگول راهاندازی میکنیم. اول قرار بود یک لندینگ ساده بیاریم بالا، بعد قرار شد یک
یکی از کارهایی که دربارهی بازسازی خونهی لیلی میترسیدم همین برقکاری بود. نمیدونستم دقیقا چی میخوام، خیلی سخت بود بهم زدن خونه، به خصوص که دیوارها گچی نبود، کناف بود، سازههای فولادی ناآشنایی بود برای من، جعبه فیوز فعلی خونه اصلا جای مناسبی نبود و