خرید شیرآلات توکار
قبل از عید با دلبر یک پروژهای برای دوستی انجام دادیم که این طرف سال هزینهاش رو پرداخت کرد، با خودمون گفتیم بهترین کار اینه چیزی باهاش بخریم برای خونهی لیلی. این شد که شیرآلات توکار دستشویی، حمام و جکوزی رو خریدیم. نسبت به سال
قبل از عید با دلبر یک پروژهای برای دوستی انجام دادیم که این طرف سال هزینهاش رو پرداخت کرد، با خودمون گفتیم بهترین کار اینه چیزی باهاش بخریم برای خونهی لیلی. این شد که شیرآلات توکار دستشویی، حمام و جکوزی رو خریدیم. نسبت به سال
مهمترین دلیل این سفر بررسی OKRهای بهار بود و صد البته شام دورهمی، اولین بار بود که همهی بچهها رو با خانوادههاشون میدیدم. خیلی کار زیبایی بود به نظرم. کلا شخصیت علی و کلا بچههای ویرگول رو خیلی دوست دارم. محیط خیلی دوستداشتنی با محصول
قبل از عید وقتی لولهکشی آب و فاضلاب خونه رو انجام میدادم، برای گرمایش و سرمایش هم انجام دادم ولی اشتباه بود، یعنی دستگاهی که خریده بودم لولهی ۱۶ به دردش نمیخورد و باید لولهی ۲۵ مینداختیم. برای همین به استاد گفتم با خودش لوله
من هیچ وقت کارمند نبودم. امسال هم شاید نباشم ولی به هر حال از پنجم فروردین باید یک سری کارها رو انجام میدادم. داریم با بچهها کمپین فروش کتاب در ویرگول راهاندازی میکنیم. اول قرار بود یک لندینگ ساده بیاریم بالا، بعد قرار شد یک
یکی از کارهایی که دربارهی بازسازی خونهی لیلی میترسیدم همین برقکاری بود. نمیدونستم دقیقا چی میخوام، خیلی سخت بود بهم زدن خونه، به خصوص که دیوارها گچی نبود، کناف بود، سازههای فولادی ناآشنایی بود برای من، جعبه فیوز فعلی خونه اصلا جای مناسبی نبود و
نمیدونم چی شد که زد به سرم و با خودم گفتم برم کاشی ببینم برای دستشویی و حمام، وقتی با دلبر رفتیم پسندیدیم و تصمیم گرفتیم حالا که اینقدر زحمت کشیدیم برای فکر کردن، همین امروز هم بخریم، طرف هم قبول کرد بخشی از پول
پارسال همین موقعها بود که با دو تا از بچهها نشستیم و کلی گپ زدیم که سال بعد چه کارهایی میتونیم با هم بکنیم، بعد امسال برای اون کارها برنامهریزی کردیم و از اول تابستون کار رو جدی شروع کردیم، به نظرم شروع بدی نبود،
خیلی وقت بود خبری از شازده کوچولو نداشتم، آخرین بار تابستون بود که بیشتر از ۵۰۰ جلد کتاب شازده کوچولو رو برای بچههای سیستان و بلوچستان فرستادیم ولی اونقدر اتفاقات عجیب این وسط افتاد که کتابها به دست بچهها نرسید، ولی امروز با دوستانی از
خیلی وقت بود که دربارهی ماجراجوییهای جدیدم در ویرگول اینجا چیزی ننوشتم. داستان ویرگول برای من هنوز هم ماجرای عجیبیه، بهش عادت نکردم. ولی به نظر خودم هر روز دارم بهتر پیش میرم. در تابستان، تصمیم گرفتم به عنوان ناشر سایت انتشاراتم رو منتقل کنم
امروز ۱۲-۱۲-۲۰۲۲ تاریخ تولد پروژهی «مدرسهی دوازده» است. تصمیم دارم این پروژه را از صفر تا صد خودم پیادهسازی کنم و هر مهارتی نیاز هست برم یاد بگیرم. در این مدرسه تصمیم داره تجربیاتی که در زندگی طی سالهای گذشته، حال و آینده کسب میکنم