اگر اجازه بدید یکبار دیگه این جمله‌ی تکراری چقدر زود می‌گذره رو بگم بعد ادامه بدم. این هفته هر روز در بلاگم نوشتم، یک کتاب خوندم، البته کتاب‌هایی که باید بخونم رو خدایی نخوندم به خاطر حجم‌بالاشون ولی خوبه که طبق برنامه پیش برم، این

این هفته اینطوری بود که صبح بیدار می‌شدیم یکم کار کنیم می‌دیدیم اینترنت رو قطع کردن، یکم دیوار رو تماشا می‌کردیم، یکم درآمد صفرمون رو، یکم وضعیت روح‌مون که دیگه حالش اونقدر خرابه که دکترا جوابش کردن، یکم به دریچه خیره می‌شدیم و آه می‌کشیدیم.

نمی‌دونم معیارم برای چسبوندن برچسب خوب یا بد به هفته‌ها چه چیزهایی می‌تونه باشه. ولی چه با برچسب چه بدون برچسب داریم میریم جلو، حالم خیلی خوب نبود، دیگه حرفی برای گفتن باقی نمونده که درباره‌اش صحبت کنم درباره‌ی حال بدی که دارم، واقعیت اینه

امشب اولین هفته‌ از چالش دوازده‌ برای پاییز ۱۴۰۱ هم تموم شد، درحالیکه اینترنت نداریم، دوستان صلاح دیدن ما از ساعت ۱۶ تا ۰۰ اینترنت نداشته باشیم، بقیه‌اش هم که داریم با نداشتن فرقی نکنه. واقعا شرایط عجیبیه، این حجم از پافشاری روی چیزی که

یک چالش دیگه هم تموم شد، از وقتی چالش دوازده رو برای خودم طراحی کردم و اجراش می‌کنم خیلی حال باحال‌تری دارم نسبت به گذشته. راندمانم به شدت افزایش پیدا کرده و می‌تونم کارهایی رو انجام بدم که قبلا نمی‌تونستم. در این چالش من هر

عجب هفته‌ی پر چالشی بود برای من، اولش که داشتم امتحانات خلبانی رو می‌دادم، یکی رو قبول شدم و یکی موند برای هفته‌ی بعد، چون مجبور شدم برم بالای سر بازسازی خونه‌ی لیلی. آجرچینی خونه‌ی لیلی خیلی خوب پیش رفت این هفته، فکر کنم از

اینم از هفته‌ی یازدهم، دیگه تابستونم رسما تموم شد، هر روز پست بلاگ نوشتم، کتاب خوندم، فیلم دیدم، از همه مهم‌تر درگیر ساختن خونه‌ی لیلی شدم. توی این گیر و دار امتحان خلبانی دادم، کلاس بازیگری شرکت کردم، پلاتو رفتم برای اجرای پایان ترم تمرین

حس می‌کنم از یک سری کارها عقب افتادم و پاییز دوره‌ی سختی خواهم داشت برای جبران کردن، ولی تابستون هم خوب بود، کارهای هیجان‌انگیزی کردم، مثل همین کلاس بازیگری، این هفته هم خیلی خوش گذشت، چند تا از امتحانات خلبانی رو قبول شدم و به

دیگه خیلی بهم داشت خوش می‌گذشت، یکم تلاش کردم برگردم به برنامه، خیلی چیزها رو بهبود دادم، خیلی خوشحالم که واقعا هر روزم با دیروزم کلی فرق داره، این هفته بعد از مدت‌ها الیاس هم دیدم، نشستیم و گپ زدیم و قرار شد کتاب دوستش

این هفته تغییرات جدی در گزارش‌نویسی داشتم، حتی برنامه‌‌ریزی مجددی برای تابستون کردم، هر روز سه تا تسک مهم برای پروژه‌ای که مسئولیتش رو قبول کردم انجام می‌دادم، سعی کردم آروم آروم پروژه‌های دیگه رو هم که بی‌خیال شده بودم رو وارد برنامه کنم، کتاب