تار
این فیلم رو علی بهم پیشنهاد کرد ببینم، یک روز توی کافه نشسته بودیم بهم گفت این فیلم رو ببین، بازی نقش اول فیلم فوقالعاده است. منم شروع کردم به دیدن فیلم، حدودا یک ساعت اول چیز زیادی دستگیرم نشد ولی اتفاقات فیلم جالب توجه
این فیلم رو علی بهم پیشنهاد کرد ببینم، یک روز توی کافه نشسته بودیم بهم گفت این فیلم رو ببین، بازی نقش اول فیلم فوقالعاده است. منم شروع کردم به دیدن فیلم، حدودا یک ساعت اول چیز زیادی دستگیرم نشد ولی اتفاقات فیلم جالب توجه
من عاشق شخصیت گوستاوو فرینگ هستم، یعنی محبوبترین خلافکار زندگی منه، طرز تفکر و بینشی که نسبت به زندگی داره رو خیلی دوست دارم. این فصل هم به خاطر حضور پر رنگ این شخصیت خیلی دوست داشتم و البته مایک. بعدش سال گودمن رو دوست
باورم نمیشه از اولین باری که شرک رو دیدم بیشتر از ۲۰ سال گذشته. من عاشق شرک بودم به خصوص کاراکتر خر، اصلا ترکیب این دوستی فوقالعاده است به نظرم. همیشه این ترکیبها برنده هستند. دوبلهی فارسی این فیلم هم بینظیر بود، اصطلاحات ایرانی که
این فیلم رو به خاطر بریکینگ بد دیدم، میشه گفت یک فیلم مستقل برای نمایش سرنوشت جسی پینکمن. من دوستش داشتم ولی واقعا نه اونقدر که سریال رو دوست داشتم، بعد این فیلم اینطوریه که اگر سریال رو ندیده باشید دیدنش اصلا مسخره است، به
فکر کنم فیلم دانمارکی بود و بیشتر تبلیغات مشروبات الکلی بود. راستش اونقدر این فیلم برام جذابیت نداشت که بخوام دربارهاش بنویسم، بیشتر شاید به خاطر بازیگر مورد علاقهام، Mads Mikkelsen دیدم این فیلم رو. ماجرای چند تا معلم که درگیر بحران میانسالی شدند. داشتم
بعد از دیدن ۲۵۰ فیلم برتر IMDb انتخاب فیلم برام سخت شد، رسما همینطوری فیلم میبینم، شاید یک جستوجوی الکی و انتخاب یک فیلم بر اساس پوستر. این فیلم هم همینطوری انتخاب کردم و به نظرم اونقدر جالب توجه نیومد. هر فیلمی نکات خودش رو
دیروز سر کلاس زبان به قسمتی رسیدیم که یک مقاله دربارهی «Eddie the Eagle» بود، خیلی نظرم رو به خودش جلب کرد، چند تا سوال از استاد پرسیدم و بهم گفت یک فیلم از روی این داستان ساختند. همونجا اسمش رو سرچ کردم و پین
خیلی سریال جذابیه از نظرم، حتی از برکینگ بد هم برای من زیباتر بود. اصلا عاشق کاراکتر جیمی شدم. لعنتی خود منم با اعتماد به نفس بالا. کاش منم گوشهای از اعتماد به نفس جیمی رو داشتم البته از این فصل به بعد سال گودمن.
یک مستند غمانگیز از یک فیلمبردار که دوربین انداخته روی دوشش و رفته گوشه و کنار جهان و شروع کرده به فیلمبرداری، بخش مهمی از فیلم به درد زنان اختصاص داشت ولی در کل فیلم مستند درد و رنجهای آدمها بود از نظر من، جاهایی
هر چی جلوتر میریم بیشتر باهاش ارتباط برقرار میکنم، جیمی رو میگم، خیلی شبیه خودمه. این فصل جذابتر شد چون کاراکترهای جذابی که خیلی دوستشون داشتم هم یا وارد ماجرا شدند یا خیلی نقش پررنگتری پیدا کردند. نکتهی جالبی که این قسمت برای من داشت