گزارش هفتهی نهم از چالش دوازده
قبل از اینکه شروع کنم به حرف زدن درباره هفتهای که گذشت باید بگم عکس این پست رو خودم گرفتم، خیلی ذوقش رو داشتم، واقعا ایران زیباییهای عجیبی داره، حیف که،
قبل از اینکه شروع کنم به حرف زدن درباره هفتهای که گذشت باید بگم عکس این پست رو خودم گرفتم، خیلی ذوقش رو داشتم، واقعا ایران زیباییهای عجیبی داره، حیف که،
قبلا وقتی دلم میگرفت به یکی از دوستام میگفتم پایهای بریم سفر؟ بدون اینکه بدونیم کجا میخوایم بریم، میگفت بریم. جالب این بود که با همون وضعیتی که بودیم هم میرفتیم بدون اینکه بریم وسایلی چیزی جمع کنیم. این بار هم در کافه نشسته بودیم
چند وقت پیش که یه ماشین دو در به اسم پراید وانت ۱۵۱ فکر کنم خریدیم، فکر میکردیم حداقل یک سال مهمان ماست، ولی بعد از یکی دو ماه که باهاش کلی خاطره ساختیم به خصوص در ساختوساز خونهی لیلی و اسبابکشی برادرش، تصمیم گرفتیم
انتخاب فیلمم اینطوری شده که هر هفته در توییتر مینویسم بچهها فیلم خوب چی ببینم، بالاخره یکی پیدا میشه یه فیلمی بگه، حالا اگر امتیازش بالای ۷ باشه میبینمش. این فیلم هم اینطوری انتخاب کردم، فقط واقعا نمیدونم چرا امتیازش بالای ۷ بود. فیلم خوبی
این کتاب رو فقط به خاطر ناوال راویکانت خریدم، وگرنه کتابی با چنین عنوانی رو بعیده بخرم، راهنمای خوشبختی و ثروتمندی، البته خودش این کتاب رو ننوشته ولی یکی صحبتها و مصاحبههاش رو جمعاوری کرده و چنین کتابی رو نوشته، خیلی کنجکاو بودم ببینم این
اولین باری که چند وقت پیش با بچهها رفتیم صرفا آشنایی بود، در اون جلسه قرار بر این شد اگر بچهها فیچر جدیدی زدن و رفت روی پروداکشن مسعود شام بده، بالاخره بچهها فیچر فیدبک رو بردن بالا و ما از مسعود شام گرفتیم، حالا
من تنها پادکستی که خیلی گوش دادم بیپلاس علی بندری بود، دیگه به هیچ پادکستی هیچ ارادتی ندارم، حتی ممکنه از پادکستهایی خوشم نیاد ولی به خاطر مهمونش اون رو گوش بدم. حسام آرماندهی از فاندرهای کافهبازار مهمان پادکست طبقه ۱۶ بود، البته این دومین
به نظرم هفتهی جذابی بود، کلی کار هیجانانگیز کردم، کتابهایی که لازم بود رو خوندم. هر روز در بلاگم نوشتم، پنج روز در هفته زبان خوندم، فیلم خوب دیدم، کلی کار جذاب سر کار انجام دادم. سفر رفتم، برای خونه لیلی هواساز رو نصب کردم،
من از بچگی عاشق آببازی بودم، یعنی وقتی بابا میگفت امروز قراره بریم استخر، از ذوق میمردم. الان هم دوست داشتم شنا کردن که نه، صرفا آببازی رو بزارم توی برنامه، خیلی پشت گوش انداختم به دلایل مختلف تا اینکه در سفر رفتم استخر هتل،
من این کتاب رو دوست داشتم، نمیدونم چرا اصلا این کتاب رو خریدم، احتمالا از روی جلدش یا عنوانش خریدم ولی راضی هستم. هر چند مثل تمام کتابهای این شکلی که خوندم حس میکنم زیادی آب بسته شده به کتاب. کاش به جای آب بستن