نصب هواساز
هواساز جزء اولین وسایلی بود که برای خونهی لیلی خریدم و میشه گفت جزء آخرین وسایلی هست که دارم نصب میکنم. امروز رفتم وسایل لازم برای نصب رو خریدم و تصمیم داشتم خودم نصب کنم، بعد دیدم گارانتیش خراب میشه گفتم بیخیال زنگ زدم نمایندگی
هواساز جزء اولین وسایلی بود که برای خونهی لیلی خریدم و میشه گفت جزء آخرین وسایلی هست که دارم نصب میکنم. امروز رفتم وسایل لازم برای نصب رو خریدم و تصمیم داشتم خودم نصب کنم، بعد دیدم گارانتیش خراب میشه گفتم بیخیال زنگ زدم نمایندگی
همینطوری وسط توییتر پرسیدم فیلم خوب چی ببینم، کسی که اصلا نمیشناختمش و حتی همدیگه رو دنبال هم نمیکردم پیشنهاد داد این فیلم رو ببینم، راستش نمیخواستم اولش ببینم، ولی دیدم داستان واقعی هست برام خیلی جذاب شد، اینطوری شد که شروع کردم به دیدنش
تو کار جدیدم دو تا چیز رو خیلی دوست دارم. یکی جلسات یکشنبههاست، یکی هم کوهنوردی جمعههاست، اولی که گویا همیشه قطعیه ولی دومی رو امیدوارم قطعی بمونه، هر دو به حال روحیم کمک میکنه، اولی به خاطر اینکه چالشهای جالبی رو تجربه میکنم، باید
امروز داشتم یکم درباره کمالگرایی و بدبختیهایی که باعث میشه میخوندم. واقعا نمیدونم چرا من اینقدر آدم کمالگرایی هستم، البته به نظرم در بعضی قسمتها خیلی خوب باهاش مبارزه کردم ولی در بعضی قسمتها موفق عمل نکردم، به خصوص در راهاندازی کسبوکار جدید، قبلا خیلی
عجب هفتهای بود واقعا. چالش ۴۲ روزه را خیلی خوب شروع کردم، اوایل یکم شلکن سفتکن داشتم ولی ترجیح دادم انجامش بدم واقعا و این کار رو تا حد خوبی انجام دادم، دو روز در هفته باشگاه رفتم، استخر موند چون نیاز به هماهنگی با
همیشه دوست داشتم بلاگم یک قسمت انگلیسی داشته باشه، یعنی درست هم کردم براش ولی خب هیچ وقت چیزی ننوشتم، اینکه انگلیسی هم بلد نیستم بیتاثیر نیست، چند وقت پیش برای یادگیری زبان به صورت خودآموز برنامهریزی کردم، البته ترجیح میدم واقعا برم سر کلاس،
خیلی وقت بود این کتاب رو خریده بودم، از اون دسته از کتابهایی بود که پیشنهاد میکنند هر طراح یا مدیر محصولی باید بخونه، ولی من فرصت پیدا نمیکردم بخونمش، در کل کتاب رو دوست داشتم ولی واقعا برای صفحهپر کردن به نظرم خیلی محتوای
یعنی من نمیدونم چه مرضی دارم وقتی زندگی داره بهم خوش میگذره گند بزنم بهش، این چه چالشی بود شروع کردم آخه، به نظرم خواستید چالش شروع کنید نهایتا ۳ تا موضوع انتخاب کنید یا حتی یکی، بگذریم، امروز رفتم باشگاه ثبتنام کردم، بدون مربی،
هفته پیش امیر با ذوق و شوق بهم زنگ زد که پایه هستی یه کسبوکار راه بندازیم، همینطور که امیر داشت حرف میزد من داشتم به ایدههایی که طی یک سال گذشته داده بود و هیچ کاری براشون نکرده بودیم فکر میکردم، ولی بازم دوست
من عاشق فیلمهایی هستم که برگرفته از داستانهای واقعی هستند. این فیلم هم داستانش واقعی بود، داستان آدمهایی که برای داشتن یک زندگی بهتر مهاجرت کردند و حتی نسلهای بعدیشون هم زندگی سختی رو تجربه کرد، ولی در بین این نسلها آدمهایی ایستادگی کردند، برای