این کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم، اونم وقتی داشتم پیاده‌روی می‌کردم، فکر می‌کنم دو ساعت بیشتر طول نکشید، اولین تجربه‌ی گوش دادن به کتاب صوتی بود. کیفیت جالبی نداشت، صدا هم اصلا مناسب نبود، ولی بهتر از این بود با چشم دنبال کلمات

چند روز پیش با دوستم داشتم درباره‌ی کتابی که می‌خواستم بنویسم حرف می‌زدم، وسطش گفتم به نظرت چطوره برای لیلی کتاب رو بنویسم، یهو گفت یه کتابی خوندم درباره‌ی اقتصاد که طرف برای دخترش نوشته، همون موقع گشتم و پیداش کردم و شروع کردم به

این کتاب رو به پیشنهاد یکی از دوستانم خوندم. کتاب خیلی خوبی بود ولی خب بیشتر به درد مدیران مدرسه و معلم‌ها می‌خورد. منظورم اینه کتاب به این خوبی رو می‌تونست عمومی‌تر بنویسه، ولی خیلی با نظرات کتاب موافق بودم، حتی جالب اینه امروز که

هر از چند گاهی که از سبک کتاب‌های خودم خسته میشم با خودم میگم بگذار سری به کتابخونه‌ی دیگران بزنم، اول از نزدیک‌ترین اتاقی که کنارم هست شروع می‌کنم، میرم و لابه‌لای کتاب‌های مختلف می‌گردم چیزی که نظرم رو جلب کنه برمی‌دارم، ورق می‌زنم و

این کتاب رو برای بار دوم بود که می‌خوندم. دلیلش هم این بود که دوستی بهم پیشنهاد داد امسال هر ده روز یک بار یک کتاب زندگینامه بخونیم، پیشنهاد جذابی به نظرم اومد، خوندن زندگینامه و کلا داستان زندگی دیگران دید خیلی جذابی به آدم

واقعیت اینه بهش نمی‌خورد اینقدر کتاب خوبی باشه، من خیلی دوستش داشتم، خیلی بهم کمک کرد، به خصوص در شرایط خاصی که توش گرفتار هستم، یک زندگی سرشار از استرس و اضطراب شدید. نکته‌ی جالب کتاب برای من این بود که باید بشینیم راه درست

این کتاب رو از قفسه‌ی کتاب دوستی برداشتم، از همون اوایل که رادیو چهرازی تازه اومده بود و کسی هنوز درست نمی‌دونست پادکست چیه، من عاشق ساختن پادکست بودم ولی اعتماد به نفس لازم رو نداشتم. البته یکی دو بار یک کارهایی کردم ولی وسواس

خیلی کتاب کوتاه و فوق‌العاده‌ای بود، به نظرم کتاب باید اینطوری باشه، نویسنده برای پرکردن کتاب چیزی ننوشته، فقط چیزهایی رو نوشته که واقعا لازم بوده، این عالیه. این کتاب دید خیلی خوبی به من داد، باعث شد نگاهم به اطرافم متفاوت بشه، به اتفاقاتی

یکی از خوشحالی‌های من در سالی که گذشت این بود که تونستم ۴۸ جلد کتاب در حوزه‌های مختلف بخونم. خیلی چیزها یاد گرفتم، از خوندشون لذت بردم. کتاب خوندن باعث می‌شد حال بهتری داشته باشم. در حوزه‌ی کسب‌و‌کار بیشتر تمرکزم روی محتوا و نوشتن بود،

اوایل کتاب نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم، در حدی که دوست داشتم بگذارمش کنار، ولی آروم آروم کتاب برام جذاب شد، جالب اینجاست که پیتر کری نویسنده‌ی خیلی معروفی هم هست. برای من اوج کتاب قسمت آخرش بود، یعنی داستان‌های دیگر، داستان نامه‌ای به پسرمان،