او
نمیدونم چرا هر وقت این فیلم رو در IMDb میدیدم با خودم میگفتم الان وقتش نیست، بدون اینکه بدونم موضوع فیلم چیه؟ خلاصه بعد از مدتها این فیلم رو دیدم و راضی بودم ازش. اینکه دنیا چقدر داره به سمت فردگرایی پیش میره، چقدر ما
نمیدونم چرا هر وقت این فیلم رو در IMDb میدیدم با خودم میگفتم الان وقتش نیست، بدون اینکه بدونم موضوع فیلم چیه؟ خلاصه بعد از مدتها این فیلم رو دیدم و راضی بودم ازش. اینکه دنیا چقدر داره به سمت فردگرایی پیش میره، چقدر ما
خودم رو انداختم وسط یک چالش جدید، دارم تلاش میکنم نقش مالک محصول رو بازی کنم. به نظر کار جذابی میاد، داکیومنتهای زیادی خوندم، قراره نقشهی راه یک محصول را طراحی کنم و پیگیری کنم تا به سر منزل مقصود برسه. گاهی حس میکنم یک
یک هفته دیگه هم گذشت، خیلی خوب بود، حس خیلی خوبی داشتم، چند تا کار جدید تولید کردم برای خودم. هر روز در بلاگم نوشتم، یک فیلم بامزه دیدم، یک کتاب خوندم، کلاس زبان رفتم، چند تا میز برای دوستانم ساختم. خلاصه که هفتهی بسیار
بالاخره بعد از سالها تلاش و کوشش موفق شدم اولین کارگاه خودم رو برگزار کنم. داستان از اینجا شروع شد که من تصمیم دارم یک کتاب دربارهی مدیریت زندگی بنویسم ولی نمیدونستم از کجا باید شروع کنم. این شد که تصمیم گرفتم اول یک کارگاه
این ترم بهم خوش گذشت ولی خوب نبود، مجبور شدم سر کلاسی استادی بشینم که در حالت عادی نمیخواستم دوباره باهاش کلاس داشته باشم. حتی سر کلاسهای جانبی که گذاشته بود هم رفتم ولی نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم، ولی تصمیم گرفتم خودم تلاش بیشتری
از اونجایی که عاشق پرواز هستم این کتاب رو خریدم، به نظرم کتاب به زبان اصلی خیلی خوب نوشته شده ولی وقتی به فارسی ترجمه شده هیچ خلبانی حتی در سطح ابتدایی هم این کتاب رو ندیده، تمام اصطلاحات مسخره هستند. کسی که خلبان هست
بعد از مدتها دست به آهن شدم و پنجتا میز برای دوستانم ساختم، عکسشون هنوز به دستم نرسیده خودمم حوصله نداشتم عکس بگیرم ولی در زمانهای بیکاری این میزها رو ساختم. هر بار که میز جدیدی میسازم تجربیات جدیدی بهم اضافه میشه با آدمهای جدیدی
دیروز هر چی دنبال فیلم خوب بودم برای دیدن چیزی پیدا نمیکردم، گفتم بیخیال بشم و برم سمت خوندن کتاب «چطور هواپیما را فرود بیاوریم» راستش دربارهی این کتاب بعدا حرف میزنیم ولی علیالحساب شما این کتاب رو نخونید. در قسمتی از کتاب دربارهی این
چند ماه پیش رفته بودم به یک شرکتی مشاوره دادم برای طراحی سایتشون و چیزهایی دیگهای که خواسته بودند رو به دوستانم وصل کردنم. بعد از چند ماه دیدم دوباره ازم خواستن برم و مشاوره بدم و دیدم اصلا کاری از پیش نرفته. گفتن دوست
این هفته هم مثل همیشه یک فیلم خوب دیدم، یک کتاب خوندم. هر روز در بلاگم نوشتم، هر روز پیادهروی کردم یا رفتم استخر و