این فیلم رو به خاطر بریکینگ بد دیدم، میشه گفت یک فیلم مستقل برای نمایش سرنوشت جسی پینکمن. من دوستش داشتم ولی واقعا نه اونقدر که سریال رو دوست داشتم، بعد این فیلم اینطوریه که اگر سریال رو ندیده باشید دیدنش اصلا مسخره است، به

آفرین به خودم، برگشتم به روزهای اوج خودم، هر روز یک ساعت پیاده‌روی کردم، دو روز در هفته چند ساعت رفتم استخر و شنا کردم، البته میشه گفت آب‌بازی کردم. هر روز در بلاگم نوشتم، یک کتاب خوب خوندم، یک فیلم خوب دیدم. برای خانواده

خوشحالم که برگشتم به برنامه و شروع کردم به یادگیری. فکر می‌کردم ری‌اکت خیلی چیز پیچیده‌ای باشه، البته ساده هم نیست ولی میشه یادش گرفت یکم باید به خودم زمان بدم، همونطور که قبلا گفتم نمی‌خوام فعلا عمیق بشم فعلا تصمیم دارم یکبار این مسیر

مدتی هست که ماشین ندارم و درستش هم نمی‌کنم، داره بهم خوش می‌گذره مثل قدیم‌ها پیاده از این طرف به اون طرف میرم، دیگه سفرهای غیرضروری ندارم و کلا با خط یازده در حال رفت‌و‌آمد هستم. امروز آرین تماس گرفت که بیا بریم بیرون، گفتم

بازاریابی از اون دست موضوعاتی هست که من دوست دارم ولی نه بیشتر از ساختن. با این حال به نظرم حلقه‌ی مفقوده‌ی من در زندگی همین مارکتینگ هست. این دومین دوره از مدرک حرفه‌ای دیجیتال مارکتینگ گوگل است. بیشتر موضوع این دوره درباره‌ی سئو، تبلیغات

این کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم، اونم وقتی داشتم پیاده‌روی می‌کردم، فکر می‌کنم دو ساعت بیشتر طول نکشید، اولین تجربه‌ی گوش دادن به کتاب صوتی بود. کیفیت جالبی نداشت، صدا هم اصلا مناسب نبود، ولی بهتر از این بود با چشم دنبال کلمات

امروز با پدر و مادر دلبر راهی عروسی شدیم. چون ماشین ما خراب شده بود و ترجیح دادیم با یک ماشین بریم. قبل از رسیدن رفتیم سری هم به خونه‌ی لیلی زدیم، اونقدر سوراخ در اون خونه درست کردم که یک گربه اونجا زایمان کرده

فکر کنم فیلم دانمارکی بود و بیشتر تبلیغات مشروبات الکلی بود. راستش اونقدر این فیلم برام جذابیت نداشت که بخوام درباره‌اش بنویسم، بیشتر شاید به خاطر بازیگر مورد علاقه‌ام، Mads Mikkelsen دیدم این فیلم رو. ماجرای چند تا معلم که درگیر بحران میانسالی شدند. داشتم