تئاتر ونوس و کوهستان
نوبتی هم باشه نوبت لیلی خانم بود، البته بلیت این تئاتر رو با کولهپشتی معاوضه کرده، یه کولهپشتی جدید هدیه گرفته بود که نیازی بهش نداشت، بهش گفتم اگر این رو به کسی که نیاز داره هدیه بدی، منم بلیت یه تئاتر رو بهت هدیه
نوبتی هم باشه نوبت لیلی خانم بود، البته بلیت این تئاتر رو با کولهپشتی معاوضه کرده، یه کولهپشتی جدید هدیه گرفته بود که نیازی بهش نداشت، بهش گفتم اگر این رو به کسی که نیاز داره هدیه بدی، منم بلیت یه تئاتر رو بهت هدیه
من و ایمان برای یک سال در یک شرکت فناوری همکار بودیم، من به عنوان مدیرمحصول و ایمان به عنوان برنامهنویس، کاراکتر فوقالعاده جذاب و افتادهای داره، گفتگو کردن باهاش جالبه، طرز فکرهای خاص خودش رو داره. چند وقت پیش پیام داد که بیا هم
با اختلاف بهترین اپیزودی بود که تا الان از اکنون گوش داده بودم. اونقدر جذاب بود که برگشتم یکبار هم تصویری این قسمت رو تماشا کردم. چقدر کاراکتر مهمان برنامه، مهرداد اسکویی برام جذاب بود. لحظه به لحظهی این قسمت رو لذت بردم. از مسیری
این هفته خیلی خودم رو درگیر کار کردم، برای اینکه بتونم بیشتر سر در بیارم. یکی از چاشهای جدی رو خدا رو شکر تونستم حل کنم، حداقل سهم خودم رو انجام دادم، بقیه کار با من نیست، ولی امیدوارم درست بشه، چون در ادامه به
چند روز پیش با رئیس نشسته بودم و سر موضوعی داشتم بحث میکردم که یهویی گفت: «ببین این موضوع مثل این میمونه که تو رو هفتهی اول اخراج کنم» اولش برام جملهی عجیبی اومد، ولی بعدش که نشستم بهش فکر کردم دیدم راست میگه، فکر
میلاد منشیپور رو از تپسی و رقابتشون با اسنپ میشناختم، برای همین برام جالب بود بیشتر دربارهاش بدونم. واقعیت اینه که هیچ چیز قابل توجهی برام نداشت، حتی یک جایی دربارهی رابطه کار و یکی از دوستیهاش گفت که اصلا به دلم ننشست، واقعا اگر
دیدم خیلی دربارهی این فیلم حرف میزنن گفتم بشینم ببینم. واقعا فیلم جذاب و خوش ساختی بود. صرف نظر از داستان و
اولین کارگردان ایرانی که خیلی دوستش داشتم عباس کیارستمی بود، بعد امیرنادری بود، بعد هم فکر کنم بهرام بیضایی و
ما عادت کرده بودیم فقط برای بچهها تولد میگرفتیم، یعنی هیچ وقت پیش نیومده بود برای پدر و مادرمون تولد بگیریم، تا ده سال پیش که دلبر وارد زندگی ما شد و یکم این مراسم تغییر کرد و برای اولین بار برای مامان تولد گرفتیم،
من محمدرضا شعبانعلی رو از بلاگ خودش و سایت متمم میشناختم. خیلی سال میشه که بلاگ نمیخونم، بین اپیزودهای «اکنون» داشتم میچرخیدم که رسیدم به این اپیزود، با خودم گفتم جالب میشه بعد از سالها یک چیزی از آقای شعبانعلی گوش بدم. تجربهی خیلی جذابی