بابا رو سوپرایز کنیم!
از عید امسال میخواستم بابا رو سوپرایز کنم. ولی از بین گپ و گفتهایی که داشتیم با هم دیدم تلویزیون رو بیشتر از گوشی دوست داره، برای همین اول رفتیم سر وقت تلویزیون، تا اینکه مشکلاتی برای من پیش اومد و تصمیم گرفتم اگر حل
از عید امسال میخواستم بابا رو سوپرایز کنم. ولی از بین گپ و گفتهایی که داشتیم با هم دیدم تلویزیون رو بیشتر از گوشی دوست داره، برای همین اول رفتیم سر وقت تلویزیون، تا اینکه مشکلاتی برای من پیش اومد و تصمیم گرفتم اگر حل
این هفته تمرکز خیلی خوبی روی آزمون جامع گردشگری رشته راهنمایان فرهنگی (ایرانگردی و جهانگردی) داشتم، دو تا کتاب قطور و سرشار از نکات ریز و درشت رو خوندم چیزی حدود ۸۰۰ صفحه کتاب. شب قبل از آزمون هم کلا نخوابیدم ولی واقعا تاثیرگذار بود.
دفعهی قبلی فکر کنم اسفند ۱۴۰۳ بود که در آزمون جامع گردشگری شرکت کرده بودم، سه تا از درسها که هر کدوم دو جلد کتاب منبع داشت رو انتخاب کرده بودم و با خودم گفتم همین دو تا درس رو قبول بشم عالی میشه، ولی
کتاب «اکوتوریسم، راهی برای گردشگری پایدار» نوشتهی خانم افسانهی احسانی که توسط انتشارات مهکامه چاپ شده هم برای شرکت در آزمون جامع گردشگری در رشتهی راهنمایان فرهنگی (ایرانگردی و جهانگردی) خریدم و خوندم. بعضی وقتها که تصمیم میگیرم در آزمون مثل این شرکت کنم، قصدم
امروز مسعود گفت میای بریم بیرون؟ گفتم کجا؟ گفت گالری گردی کنیم، گپ بزنیم و
این کتاب رو به خاطر آزمون جامع گردشگری برای رشته راهنمایان فرهنگی (ایرانگردی و جهانگردی) خریدم تا بخونم، این کتاب نوشتهی حمید عامریان است که توسط انتشارات جهاد چاپ شده. من این کتاب رو خیلی دوست داشتم، دید خیلی خوبی نسبت به اقوام، آداب و
پسر عموی بابام دقیقا در جزیره مجنون شهید میشه، فرمانده گردان همین لشکری هم بوده که مهدی زینالدین فرماندهاش بوده، برای همین خیلی دوست داشتم این فیلم رو ببینم. قبلش فرصت دیدن این فیلم در اکران خصوصی برام پیش اومده ولی ترجیح دادم برم سینما
امروز صبح که مشغول کار شدم، فهمیدم طرف با یک شام کار رو درآورده و باعث شده من شکست بخورم. البته در اون لحظه شاید اسمش رو شکست گذاشتم، چون در واقعیت اینطوری بود که من داشتم به طرف آناناس میفروختم در حالیکه اون سیبزمینی
این هفته هم گذشت، مثل همیشه هر روز در بلاگم نوشتم، یک فیلم خوب دیدم، واقعا این فیلم رو خیلی وقت بود میخواستم ببینم ولی فرصت نمیشد، قید یک سری کارها رو کامل زدم، چون واقعا نمیرسم، یعنی اذیت میشم اگر بخوام اینقدر فشرده کار
این روزها تمام نقاط بدنم درد میکنه، اونقدر که گاهی حس میکنم انگشتم درد شکسته و به هر جایی میزنم درد میگیره! از کمردرد بگیر تا گلودرد و سردرد و گل سر سبد همهشون دندون درد. از دندونپزشکی واقعا بدم میاد، ولی درد باعث شد