وقتی یکی رو برای اولین بار می‌بینم اصولا از دفعات دوم به بعد برام خیلی جذاب‌تره، امروز هم یکی رو برای اولین بار دیدم، اول یک برخورد کلنگی، بعد آشنا شدنش با یکی از دوستان بی‌نهایت شوخ‌طبع و فاجعه‌ام، بعد بازی‌کردن با هم و سر

دو هفته‌ی پیش به کسی که نمی‌شناختم به صورت ناشناس پیام دادم و کلی درباره‌ی فیلم، کتاب و موسیقی گپ زدیم، ناشناس پیام دادن خیلی کار جالبی شده برام، خیلی پیش میاد این کار رو انجام بدم، البته فقط برای یک روز برام جالبه و

چهارشنبه‌ی هفته‌ی پیش در یک آزمون خیلی مهم ثبت نام کردم، برای قبول شدن در این امتحان باید یک کتاب ۶۰۰صفحه‌ای انگلیسی با ۱۶۸۰سوال انگلیسی رو می‌خوندم، تا جمعه شب حوصله‌ام نیومد حتی کتاب رو باز کنم، آخر شب با خودم گفتم بخوابم یا چند

همیشه یکی از فانتزی‌هام در دنیای خیالیم ساختن یک دهکده‌ی کوچیک برای خودم و کسانی که دوست‌شون دارم بود، امروز یکی از دوستانم که متوجه شده بود حال روحیم زیاد خوب نیست و می‌خواست باهام حرف بزنه تا شاید حالم رو بهتر کنه، حرف‌هاش رو

یک دوستی دارم هر چند سال یک بار وقتی کارش گیر می‌کنه یاد من میفته و بهم پیام میده و آخرش هم منجر میشه به اینکه با هم در کافه‌ای بشینیم و درباره‌ی مدتی که همدیگر رو ندیدیم گپ بزنیم، با وجودیکه شاید خیلی‌ها دوست

مدتی که حالم خوب نبود، دوستان جدیدی پیدا کردم که باعث شدند حالم خیلی بهتر بشه، شاید انگیزه‌ای که دنبالش بودم رو کامل پیدا نکردم ولی ذهنم خیلی نسبت به قبل امیدوار شده بود، این طوری می‌تونستم خودم انگیزه‌ام رو پیدا کنم، یکی از این

نمی‌دونم شما هم در زندگی‌تون به دوراهی‌های تاریک و تکرارشونده رسیدید یا نه؟ ولی من متاسفانه زیاد درگیرش هستم، یعنی از بچگی همین بوده، مثلا می‌دونم فلان کار اشتباهه، ولی باید کلی تلاش کنم که راه اشتباه رو انتخاب نکنم، ولی راستش رو بگم همیشه

امشب با دوستی بحث سر این موضوع بود که در زندگی من یک سکه می‌ندازم تو صندوق شما بعد منتظر می‌مونم شما هم یک سکه بندازید در صندوق من، ولی چون این کار را نمی‌بینم دیگه ادامه نمیدم، به نظرم این دقیقا تفاوت همکاری و

دوستی دارم که هنوز بعد از سال‌ها نمی‌دونم دوستش دارم یا ازش متنفرم، وقتی یاد روزهای گذشته که با هم بودیم میفتم حس می‌کنم دوستش دارم، ولی وقتی یاد روزهای جدایی‌مون میفتم ازش متنفر میشم. حس و حال این روزهای من نسبت به ایران هم

فکر کنم اگر یک بار دیگه بگم حالم خوب نیست کله‌ام رو بکنید، ولی میگم، همونطور که می‌دونید این روزها حالم خوب نیست، چه اشکالی داره آدم برای خودش سوگواری کنه؟ چه ایرادی داره اگر حالمون خوب نیست به زبون بیاریم؟ حداقل شاید یکی گذری