جمعه‌ی این هفته آزمون جامع گردشگری داشتم، اصلا فرصت نکردم هیچ کار دیگه‌ای به جز کلاس خلبانی رفتن و درس خوندن برای آزمون انجام بدم، باید شش تا کتاب رو می‌خوندم و نمونه سوال حل می‌کردم، ۱۴۰۰ صفحه حدودا فقط کتاب خوندم، دیگه مغزم درد

این کتاب رو از تمام کتاب‌هایی که این هفته خوندم بیشتر دوست داشتم، چون واقعا کتاب کاربردی بود. در فصل اول درباره‌ی مفاهیم کلی محصولات و خدمات حوزه‌ی گردشگری حرف میزنه و اینکه جنس این محصولات شبیه بقیه‌ی صنایع نیست، قابل نگهداری نیست، مثلا اگر

چند سال پیش قبل از کرونا با خودم گفتم حالا که من رشته‌ی مدیریت جهانگردی خوندم برم یه آژانس گردشگری بزنم، رفتم دنبال کارهاش دیدم، باید یه مدیرفنی داشته باشم، پیگیر که شدم دیدم خودم می‌تونم مدرکش رو بگیرم، به خصوص که جهانگردی هم خوندم

این کتاب سه فصل اولش یکم توضیحات بود که سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی حوزه‌ی گردشگری کدوما هستن، بعدش اومده بود درباره‌ی تابعیت و قوانین اون صحبت کرده بود، برام خیلی جالب بود که ایران تابعیت دوم رو قبول نداره و میگه اگر قراره با تابعیت

خیلی اتفاقی با دوستی آشنا شدم که خیلی ناشناس بود و گفت بیا هم رو ببینیم. منم قبول کردم و رفتم نشستیم ساعت‌ها گپ زدیم، البته شام هم ازش گرفتم و خیلی چسبید، فهمیدم خلبانی می‌خونه البته برای هواپیمای فوق سبک و دیگه آخراشه داره

جدیدا خیلی به برگزاری تور علاقه‌مند شدم، شاید در آزمون جامع بعدی برای راهنمای ایرانگردی و جهانگردی اقدام کنم. این کتاب درباره‌ی بخش‌های مختلف یک تور از تحقیقات مقصد تا طراحی بسته‌ی سفر بود تا قیمت‌گذاری و یه کوچولو هم بازاریابی، اینکه هر قسمت چه

این هفته خیلی کلافه بودم، کار زیادی انجام ندادن، به جز ثبت، بسته‌بندی و ارسال سفارش‌های نمایشگاه کتاب که البته خودش پروژه‌ی بزرگی بود. از همه مهم‌تر یک چالش جدی و فوق‌العاده رو شروع کردم، کاری که ماه‌ها شروع‌ کردنش رو پشت گوش می‌نداختم و

این هفته دچار پریود مغزی شدیدی شده بودم، یعنی از کارهای اینطوری که بخوام برم بیرون دوری می‌کردم، خب اینم بخشی از زندگیه دیگه، کاریش نمیشه کرد، البته برای من زیاد پیش میاد، می‌دونید، وضعیت این کشور دیگه اعصاب برای آدم نمی‌گذاره، شب می‌خوابی صبح

امروز خیلی اتفاقی دیدم ایمان بهم پیام داده، هیچ وقت اولین باری که ایمان رو دیدم فراموش نمی‌کنم، فکر می‌کنم استارتاپ ویکند آمل بود، به عنوان مربی رفته بودم، من و آرش و چند تا از بچه‌ها در یک اتاق بودیم، من ایمان رو نمی‌شناختم،

به نظرم کتاب خوبی بود، به خصوص که بیشتر از دو سال شده بود که هیچ کتابی در حوزه‌ی گردشگری نخونده بودم، درباره‌ی اینکه اصلا گردشگری چیه شروع کرده بود به صحبت و بعد از بررسی عرضه و تقاضا در گردشگری به انواع اون از