امروز خلاصه‌ی کتاب «در ستایش راه رفتن» نوشته‌ی شین اومارا (Shane O’Mara)، رو در پادکست فیت شین گوش دادم، این کتاب با نگاهی جدی و علمی به ما نشان می‌دهد که پیاده‌روی، بیش از یک فعالیت ساده است؛ آن راهی است مؤثر برای بهبود سلامت

امروز خلاصه‌ی کتاب «رمزگشایی چاقی» اثر جیسون فانگ (Jason Fung) رو از طریق پادکست فیت شین گوش دادم، این کتاب به بررسی علمی و دقیق دلایل واقعی چاقی و اضافه‌وزن می‌پردازد و دیدگاه رایج کالری‌شماری را به چالش می‌کشد. نویسنده با ترکیب تحقیقات جدید و

امروز دنبال یه پادکست خوب در حوزه‌ی سلامت بودم که رسیدم به پادکست فیت شین، خیلی خوشم اومد چون خلاصه کتاب‌هایی در حوزه‌ی سلامت رو کار کرده بود، از کتاب «How Not to Diet» نوشته دکتر مایکل گرگر، شروع کردم، این کتاب یک راهنمای جامع و

خیلی وقت بود پادکست گوش نداده بودم، امروز رفتم سری به بی‌پلاس زدم، آخرین اپیزود رو باز کردم، عنوانش خلاصه‌ی «کتاب ملت دوپامین: پیدا کردن تعادل در عصر لذت (Dopamine Nation: Finding Balance in the Age of Indulgence) نوشته‌ی آنا لِمبک، روان‌پزشک و استاد دانشگاه

بعضی روزها رو هر کاری کنی غم‌انگیز هستند، یکی از این روزها عاشوراست. صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم حسش نیست، یکم اینستاگردی کردم، یکم تلویزیون مراسم شهرهای مختلف رو دیدم، بعد خوابیدم، این فرآیند رو تا شب تکرارش کردم تا اینکه آفتاب غروب

امروز خیلی حوصلم سر رفته بود، به مسعود پیام دادم، اونم گویا در همین موقعیت گیر کرده بود، گفت ناهار بیا اینجا، منم سریع جمع و جور کردم و رفتم پیش مسعود، ناهار عدس‌پلو درست کرد، خیلی عجیبه من عدس‌پلو رو اینقدر دوست دارم. یکی

ترم گذشته یکی از اساتید درباره یک قانونی در روانشناسی حرف می‌زد به اسم ۱۰-۱۰-۱۰، من خیلی ازش خوشم اومد برای همین قانون خودم رو گذاشتم، ۱۲-۱۲-۱۲، این قانون میگه اگر خواستید با کسی وارد رابطه بشید برای دوستی، ازدواج، همکاری یا

دیروز وسط جلسه مسعود گفت فردا میای بریم انبار یک سری وسیله با خودمون ببریم دفتر جدید؟ گفتم آره چرا که نه، اتفاقا بدنم نیاز به کار فیزیکی داره. شب قبلش هنوز اضطراب شدید داشتم خوابم نبرد، صبح ساعت ۸ بیدار شدم دیدم مسعود هم

بالاخره برگشتیم تهران، هیچ وقت چنین حسی موقع برگشت به تهران نداشتم. انگار دلم براش خیلی تنگ شده بود. فکر نمی‌کردم یک روز اینطوری دلم برای این شهر تنگ بشه. همه چیز رو یک طور دیگه‌ای نگاه می‌کردم. انگار دنبال زخم‌هایی بودم که روی تنش