گروه شام: فیدبک
اولین باری که چند وقت پیش با بچهها رفتیم صرفا آشنایی بود، در اون جلسه قرار بر این شد اگر بچهها فیچر جدیدی زدن و رفت روی پروداکشن مسعود شام بده، بالاخره بچهها فیچر فیدبک رو بردن بالا و ما از مسعود شام گرفتیم، حالا
اولین باری که چند وقت پیش با بچهها رفتیم صرفا آشنایی بود، در اون جلسه قرار بر این شد اگر بچهها فیچر جدیدی زدن و رفت روی پروداکشن مسعود شام بده، بالاخره بچهها فیچر فیدبک رو بردن بالا و ما از مسعود شام گرفتیم، حالا
من تنها پادکستی که خیلی گوش دادم بیپلاس علی بندری بود، دیگه به هیچ پادکستی هیچ ارادتی ندارم، حتی ممکنه از پادکستهایی خوشم نیاد ولی به خاطر مهمونش اون رو گوش بدم. حسام آرماندهی از فاندرهای کافهبازار مهمان پادکست طبقه ۱۶ بود، البته این دومین
به نظرم هفتهی جذابی بود، کلی کار هیجانانگیز کردم، کتابهایی که لازم بود رو خوندم. هر روز در بلاگم نوشتم، پنج روز در هفته زبان خوندم، فیلم خوب دیدم، کلی کار جذاب سر کار انجام دادم. سفر رفتم، برای خونه لیلی هواساز رو نصب کردم،
من از بچگی عاشق آببازی بودم، یعنی وقتی بابا میگفت امروز قراره بریم استخر، از ذوق میمردم. الان هم دوست داشتم شنا کردن که نه، صرفا آببازی رو بزارم توی برنامه، خیلی پشت گوش انداختم به دلایل مختلف تا اینکه در سفر رفتم استخر هتل،
من این کتاب رو دوست داشتم، نمیدونم چرا اصلا این کتاب رو خریدم، احتمالا از روی جلدش یا عنوانش خریدم ولی راضی هستم. هر چند مثل تمام کتابهای این شکلی که خوندم حس میکنم زیادی آب بسته شده به کتاب. کاش به جای آب بستن
هواساز جزء اولین وسایلی بود که برای خونهی لیلی خریدم و میشه گفت جزء آخرین وسایلی هست که دارم نصب میکنم. امروز رفتم وسایل لازم برای نصب رو خریدم و تصمیم داشتم خودم نصب کنم، بعد دیدم گارانتیش خراب میشه گفتم بیخیال زنگ زدم نمایندگی
همینطوری وسط توییتر پرسیدم فیلم خوب چی ببینم، کسی که اصلا نمیشناختمش و حتی همدیگه رو دنبال هم نمیکردم پیشنهاد داد این فیلم رو ببینم، راستش نمیخواستم اولش ببینم، ولی دیدم داستان واقعی هست برام خیلی جذاب شد، اینطوری شد که شروع کردم به دیدنش
تو کار جدیدم دو تا چیز رو خیلی دوست دارم. یکی جلسات یکشنبههاست، یکی هم کوهنوردی جمعههاست، اولی که گویا همیشه قطعیه ولی دومی رو امیدوارم قطعی بمونه، هر دو به حال روحیم کمک میکنه، اولی به خاطر اینکه چالشهای جالبی رو تجربه میکنم، باید
امروز داشتم یکم درباره کمالگرایی و بدبختیهایی که باعث میشه میخوندم. واقعا نمیدونم چرا من اینقدر آدم کمالگرایی هستم، البته به نظرم در بعضی قسمتها خیلی خوب باهاش مبارزه کردم ولی در بعضی قسمتها موفق عمل نکردم، به خصوص در راهاندازی کسبوکار جدید، قبلا خیلی
عجب هفتهای بود واقعا. چالش ۴۲ روزه را خیلی خوب شروع کردم، اوایل یکم شلکن سفتکن داشتم ولی ترجیح دادم انجامش بدم واقعا و این کار رو تا حد خوبی انجام دادم، دو روز در هفته باشگاه رفتم، استخر موند چون نیاز به هماهنگی با