امسال به سه تا مجموعه‌ی مختلف برای سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های نیمه‌تمام وارد مذاکره شدم. البته قرار نبود اولش برای این کار باشه، صرفا برام جذاب بود این کار رو انجام بدم. بعدش دیدم می‌تونم با خودم گفتم چرا که نه. در طی این مذاکرات خیلی

روز تولدم همیشه برام یکی از مهم‌ترین روزهای زندگیم بوده، حالا هیچ فرقی هم با روزهای دیگه نمی‌کنه ولی من خیلی دوستش دارم و همیشه براش برنامه داشتم که در ادامه حتما درباره‌شون صحبت می‌کنم. به نظرم بد نیست برای شروع نگاه اجمالی داشته باشم

چند وقتی زده بود به سرم که مدرک جدیدی در حوزه‌ی گردشگری بگیرم، اول فکر کردم فقط یک آزمون جامع باید بدم، بعدش فهمیدم نه آزمون مصاحبه‌ی زبان هم داره، اسم زبان میاد حالم بد میشه، بار اول ثبت نام کردم و گفتم آزمایشی شرکت

آخرین باری که لیست رویاهام رو نوشته بودم فکر می‌کنم شش سال پیش بود، یه لیست بلندی بود که فکر می‌کردم به هیچ کدوم قرار نیست برسم ولی راستش الان به خیلی‌هاش رسیدم و یا در مسیر رسیدن به خیلی‌های دیگه‌شون هستم. برای همین تصمیم

انتخابات یادم نیست کی بود ولی من با دوستی آشنا شدم که بینش سیاسی‌مون شبیه هم نبود، دوستانمون داشتن با هم دعوا می‌کردن و ما یه گوشه داشتیم با هم آشنا می‌شدیم و به بقیه می‌خندیدم. از اون روز به بعد تا الان با هم

هر وقت میرم اراک، مامانم میگه برو دنبال مادربزرگت و بیارش اینجا، خیلی دلش برات تنگ شده، منم همیشه همین کار رو می‌کنم. اینبار نشسته بودم پشت میز و داشتم کار می‌کردم، یهو دیدم با یک سبد اومد بالای سرم و گفت پاشو بریم یه

بعد از مدت‌ها نشستم برای یک ایده، طرح تجاری نوشتم، واقعا بهم چسبید، خیلی وقت بود این کار رو نکرده بودم. این کار رو برای مسخره‌بازی انجام دادم. در اصل برای یک رویداد کارآفرینی ارسال کردم و اسم کلیه‌ی اعضای خانواده رو به عنوان تیم

بعد از مدت‌ها دوری از کار تصمیم گرفتم یه کارهایی رو شروع کنم، اولین چیزی که به ذهنم رسید رباتیک بود. تصمیم داشتم کاری رو شروع کنم که هم دوره‌ی ویدیویی داشته باشه، هم بسته‌ی فیزیکی. امروز چند تا جعبه‌ی آماده سفارش دادم تا بتونم

امروز وقت دکتر هوانوردی داشتم، صبح زود از خواب بیدار شدم و حرکت کردم به سمت تهران، وقتی رسیدم بدو بدو رفتم سمت کلینیک، وقتی رسیدم جواب آزمایش‌ها رو داد دستم، با دیدن نتیجه‌ی آزمایش اعتیاد گل از گلم شکفت، چون دکتر گفته بود به

امسال یک کار جالبی که کردم این بود که تمام هزینه‌های زندگی رو ثبت کردم، با خودم گفتم وقتی این کار اینقدر به نظم مالی زندگیم کمک کرد، بهتره قدم بعدی رو محکم‌تر و بلند‌تر بردارم، نشستم لیست تمام کارهایی که نیاز به هزینه داشتن